بازگشت

در منقبت حضرت مجتبي سبط اکبر ( ع )


آن را که ولايت حسن نيست

طاعت قبول ذوالمنن نيست

از بعد علي قباي لولاک

جز در خور قامت حسن نيست

آن را که محبت تو اي شاه

چون پاک روان به ملک تن نيست

در حيرتم آن که اين چنين کس

چون مرغ چرا به بابزن نيست

خاک ره هندوي تو باشد

مشکي که به خطه ختن نيست

چون بازوي تو به کسر اصنام

نيروي خليل بت شکن نيست

چون است که دشمن تو اي شاه

بر گردنش از قضا رسن نيست

بي نور تو عرش مستقر نه

بي راي تو عقل موتمن نيست

اي شاه قرين يک غلامت

صد همچو اويس در قرن نيست

جز مهر تو مايه جنان نه

جز مدح تو زينت سخن نيست

بي خاتم مهر تو فرشته

جز جان بليس اهرمن نيست

من بنده دودمان اويم

حقا که درين سخن ، سخن نيست

بي مهر علي و آل پاکش

آسوده ( هما ) روان به تن نيست


هماي شيرازي