بازگشت

پاسح حضرت به ولي


اما تو اي وليد! من ترا به خاطر کينه اي که نسبت به علي داري, سرزنش نمي کنم؛ زيرا او پدر تو را در پيشگاه پيامبر خدا و به منظور اطاعت از فرمان حضرتش بقتل رسانيد و ترا نيز آنهنگام که در حالت مستي بر جماعت مسلمين نماز صبح خواندي, هشتاد ضربه تازيانه زد. ماجراي شرابخواري ترا به شعر نيز درآورده اند.

خداي تعالي ترا در قرآن فاسق ناميده و اميرالمومنين را مومن خوانده است. داستان از اين قرار است که تو بر پدرم فخر فروختي و به او گفتي که من از تو دليرتر و زبان آورترم. آنگاه پدرم بتو گفت: «اي وليد ساکت باش که من مومنم و تو فاسقي.» در اين هنگام آيه نازل شد و سخن پدرم را تاييد کرد که:

«افمن کان مومنا کمن کان فاسقا لا يستوون»

«آيا آنکس که مومن است مانند کسي مي باشد که فاسق است؟ آنها هرگز برابر نيستند.»

سپس درباره تو آيه ديگري نازل شد که:

«ان جاءکم فاسق بنبأ فتبينوا»

«اگر فاسقي براي شما خبري آورد, درباره آن بررسي کنيد.»

اي وليد! اگر اين داستان را فراموش کرده باشي, ديگر سخن آن شاعر را که همين داستان را به شعر درآورده فراموش ننموده اي. او مي گويد:

«هرگز مومني که خدايش ياري کرد, بمانند فاسق جنايتکار نيست. وليد بزودي احضار خواهد شد و علي نيزبراي حساب آخرت خواهد رفت. به علي(ع) بهشت داده مي شود و وليد بپاداش کردارش خوار مي گردد.»

اي وليد! ترا به قريش چکار! تو مردي درشت و شکم گنده از قبيله صفوريه هستي و بخدا قسم که عمرت از آ«کس که مي گويند پدر تو است زيادتر است.