نفرين دشمن
430 ـ ابن شهرآشوب مى گويد:
مردم از [شرّ] زياد [بن ابيه]، نزد حسن بن علىّ عليه السلام دادخواهى كردند. آن حضرت دست خود را بلند كرد و عرض كرد:
خدايا! انتقام ما و شيعيان ما را از زياد بن ابيه بگير، و كيفر دنيوى او را به ما بنمايان كه تو بر هر چير توانايى.
راوى مى گويد: پس [ از نفرين حضرت عليه السلام ] در انگشت ابهام زياد، دمل گونه اى كه به آن غدّه مى گفتند، بيرون آمد و تا گردن او ورم كرد و مُرد.
431 ـ طبرانى با سند خود از يونس بن عبيد نقل كرده است:
زياد به تعقيب شيعيان على عليه السلام مى پرداخت و آنان را مى كشت. اين خبر به [ امام[ حسن بن علىّ عليه السلام رسيد، پس [رو به درگاه خدا آورد و] عرض كرد:
خدايا! خود او را بميران كه كشتن [ما ] او [را [كفّاره [گناهان و قتل هايش [مى شود.