بازگشت

صفات پارسايان


364 ـ كلينى رحمه الله نقل كرده است: حسن بن علىّ عليه السلام براى مردم سخن گفت و فرمود:







هان اى مردم! من از برادرى به شما خبر مى دهم كه در ديده من، بزرگ ترين مردم بود؛ و بالاترين خصلتى كه او را در نظرم بزرگ كرده بود، كوچكى [و ناچيزى [دنيا در ديده او بود؛ از فرمانروايى شكم خود رهيده بود؛ از اين رو، چيزى را كه نداشت، هوس نمى كرد و چون داشت، زياده روى نمى كرد؛ از فرمانروايى شهوت جنسى خود رهيده بود؛ از اين رو، عقل و انديشه او از راه حقّ، منحرفش نمى كرد؛ از فرمانروايى نادانى [و ندانم كارى نيز [رهيده بود؛ از اين رو، جز به امورى كه سودآورى [خداپسندانه] آن







اطمينان آور بود، دست نمى گشود؛ هوس هاى پى درپى نمى كرد، و خشمگين نمى شد؛ و [ از برآوردن نياز مردمان، [به ستوه نمى آمد؛ بيش تر روز و شبش خاموش بود؛ و چون







سخن مى گفت، [در حقّ گويى و نورگويى] سرآمد گويندگان بود؛ وارد جدال و ستيزه نمى شد؛ و در دعوايى شركت نمى كرد؛ و [دعواى خود را بيهوده به ميان مردم نمى برد و براى خود] دليلى نمى آورد تا قاضى را بيابد [كه داورى كند و دعوا فيصله يابد]؛ و از برادران ايمانى خود غافل نبود؛ و در ميان آنان، براى خود امتيازى قائل نبود؛ [در بدن،] ضعيف، و [ از فرط تواضع] ناتوان مى نمود، و چون هنگامه نبرد مى رسيد، شيرِ حمله ور بود؛ هيچ كس را به خطايى كه عذر از آن ممكن بود، سرزنش نمى كرد، [صبر مى كرد] تا عذرخواهى آن را ببيند؛ هرچه مى گفت، خود انجام مى داد؛ و آنچه را [كه به خاطر مصالحى] نمى گفت، نيز عمل مى كرد؛ چون دو كار برايش جلوه مى كرد كه نمى دانست كدام يك بهتر است، با آن كه به هواى نفسش نزديك تر بود، مخالفت مى كرد؛ از درد خود جز نزد كسى كه اميد بهبودى از او داشت، شكوه نمى كرد؛ و جز با كسى كه اميد خيرخواهى از او داشت، مشورت نمى كرد؛ خستگى و دلتنگى و نارضايى و ناراحتى و شكوه و گلايه از خود بروز نمى داد؛ و پرخواهش و هوسران نبود؛ و انتقام نمى گرفت؛ و از دشمن نيز غافل نبود. پس بر شما باد كه همه اين اخلاق كريمه را پيدا كنيد، اگر بتوانيد، و اگر همه را نتوانيد، پيدا كردن اندك آن، از رها كردن همه، بهتر است. ولا حول ولا قوّة إلاّ باللّه .







365 ـ اربلى مى گويد:







و از سخنان امام حسن عليه السلام اين است: اى فرزند آدم! از حرام هاى خدا خود را بازدار تا عابد باشى؛ و به آنچه خداى سبحان قسمتت كرده است، راضى شو تا بى نياز شوى؛ و همسايگىِ همسايه خود را نيكو دار تا مسلمان باشى؛ و با مردم همان گونه رفتار كن كه دوست دارى آنان با تو رفتار كنند تا عادل باشى. به راستى كه پيشاپيش شما مردمى بودند كه ثروت فراوان جمع كردند، و ساختمان هاى بلند افراشتند، و آرزوهاى دور از دسترس، آرزو كردند؛ و اينك جمعشان نابود، و عملشان [پوچ و [باطل، و جايگاهشان







قبر است. اى فرزند آدم! از آن روزى كه زاده شدى، پيوسته در تباه عمر خود بوده اى، اينك باقى مانده را براى آخرت خود درياب كه مؤمن، توشه بر مى دارد، و كافر، سرگرم بهره كنونى خود است.















وامام حسن عليه السلام پس از اين اندرز، [ اين آيه را ] تلاوت مى فرمود: «وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرِ الزَّادِ التَّقْوَى»؛ و براى خود توشه برگيريد؛ به راستى كه بهترين توشه، پرهيزكارى است».







366 ـ راوندى رحمه الله نقل كرده است:







[ امام] حسن بن علىّ عليه السلام فرمود: شگفت از كسى كه در [سلامتِ] خوراك خود مى انديشد، چگونه در [سلامتِ افكار و [انديشه هاى خود نمى انديشد؟ پس شكم خود را از آنچه آزارش دهد، باز مى دارد و در سينه [و جانِ] خود، افكارى مى سپارد كه نابودش مى كند.