بازگشت

آگاهى او از خيانت اهل عراق به برادرش حسين عليه السلام


294 ـ طبرانى با سند خود از يزيد بن اصمّ نقل كرده است:







همراه [ امام [حسن عليه السلام بودم. كنيزكى مقدارى از حناى ناخن هاى آن حضرت را پاك مى كرد، كه يك بسته نامه آمد. آن حضرت فرمود: دخترم! آن طشت رنگرزى را بياور. پس در آن آب ريخت و همه نامه ها را در آن افكند! و هيچ يك را نگشود و نگاه نكرد. عرض كردم: اى ابامحمّد! اين نامه ها از كيست؟ فرمود: از اهل عراق؛ از مردمى كه به حقّ بر نمى گردند و از باطل كوتاه نمى آيند. بدان كه من از آنان بر خود نمى ترسم، بلكه از آنان بر اين [ آقا ] مى ترسم. و اشاره به حسين عليه السلام فرمود.