بازگشت

بردبارى و گذشت امام حسن عليه السلام


260 ـ خوارزمى مى گويد:











شخص موثّقى گفت: مروان بن حكم، حسن بن علىّ عليه السلام را ناسزا گفت و چون خاموش شد، امام حسن عليه السلام فرمود: من اثرِ گناه تو را پاك نمى كنم، وليكن ديدار من و تو نزد خدا باشد كه اگر راست گفتى، خدا پاداش راستى ات دهد، و اگر دروغ گفتى، خدا سزاى دروغت دهد، و خدا كيفردهنده تر از من است.











261 ـ و نيز مى گويد: و نقل شده است:







يكى از غلامان امام حسن عليه السلام ، گناهى كرد كه كيفر داشت، و فرمود: تا او را بزنند، و او گفت: مولاى من! «وَالْعَافِينَ عَنْ النَّاسِ»؛ و آن عفوكنندگانِ [خطاى] مردم.







فرمود: تو را بخشيدم.







غلام گفت: «وَاللّه ُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ»؛ و خدا نيكوكاران را دوست دارد.







فرمود: تو در راه خدا آزادى، و [نيز] دو برابر آنچه به تو بخشيدم نزد من دارى.







262 ـ ابن عساكر با سند خود نقل كرده است:







مردى كه با علىّ عليه السلام دشمنى مى كرد، به مدينه آمد و درمانده شد و توشه و مركبى نداشت و از درماندگى خود، نزد يكى از اهل مدينه شكوه برد. او گفت: نزد حسن بن علىّ عليه السلام بشتاب. و آن مرد گفت: من به اين وضع، جز در راه [كينه [حسن، و پدر حسن نيفتاده ام. و به او گفته شد: خيرى نمى يابى مگر از حسن عليه السلام . و او [به ناچار] نزد امام حسن عليه السلام آمد و از درماندگى خود شكايت كرد، و امام حسن عليه السلام دستور داد تا توشه و مركب به او بدهند، و او گفت: «خدا داناتر است كه رسالت خود را در كجا قرار دهد» و به امام حسن عليه السلام گفته شد: كسى كه تو و پدر تو را دشمن مى دارد، نزد شما مى آيد و شما به او توشه و مركب مى دهى؟! فرمود: آيا آبروى خود را در برابر توشه و مركبى، از او خريدارى نكنم؟!