بازگشت

ادب امام حسن عليه السلام


258 ـ مجلسى رحمه الله از يكى از كتاب هاى معتبر مناقب، با سند خود از نجيح نقل كرده است:







حسن بن علىّ عليه السلام را ديدم كه غذا مى خورد، و نزديك او، سگى بود كه امام حسن عليه السلام با هر لقمه خود، لقمه اى نيز جلو او مى افكند. عرض كردم: اى فرزند رسول خدا! آيا اين سگ را از سفره ات نرانم؟ فرمود: او را بگذار؛ من از خداى سبحان خجالت مى كشم كه جاندارى به چهره من [كه مى خورم] بنگرد و من غذا به او ندهم.







259 ـ خوارزمى مى گويد: حسن بن علىّ عليه السلام گوسفندى داشت كه آن را دوست مى داشت؛ روزى ديد پاى گوسفند شكسته است، از غلام خود پرسيد: چه كسى پاى او را شكسته است؟ گفت: من. فرمود: چرا؟ گفت: تا تو را غمگين كنم. فرمود: [ امّا ] من حتما تو را شاد مى كنم؛ تو [براى خشنودى خداوند متعال] آزادى.







در نقل ديگرى آمده است: فرمود: من نيز شيطان را اندوهناك خواهم كرد، يعنى؛ شيطان دستور داده كه او، امام را غمگين كند.