بازگشت

درباره (وشاهد ومشهود)


208 ـ اربلى مى گويد:







شيخ كمال الدّين بن طلحه گفت: خداى عزيز و والامقام به [ امام [حسن عليه السلام در تبيين مقاصد امورى كه به تدبير آن ها مى پرداخت، فطرتى تيز و ژرف نگر روزى كرده بود، و براى اصلاح پايه ها و مبانى دين، هوشمندىِ استوار به او بخشيده بود. و سرشتى ويژه او كرده بود كه خميره آن، سرشار از صُوَر و معانى دانش بود، و برايش [شير[ پستان هاى راه يابى از كمك [و هدايتِ] جدّ و پدرش را، روان ساخته بود. پس با انديشه در خور ستايش و قريحه همراه خود ـ در هر جا كه درنگ مى كرد ـ با رستگارى ميوه هاى اهداف دنبال شده را مى چيد، و در مسجد رسول خدا صلى الله عليه و آله مى نشست، و مردم در اطرافش حلقه مى زدند، وسخنانى مى گفت كه سوز عطش سؤال كنندگان را، درمان، و دستاويز گويندگان [مخالف [را مى بريد.







و امام أبوالحسن علىّ بن أحمد واحدى با سند خود، روايت مى كند كه مردى گفت:







من وارد مسجد مدينه شدم و ديدم مردم دور يك نفر گرد آمده اند و او از رسول خدا صلى الله عليه و آله سخن مى گفت. به او گفتم: مرا از تفسير آيه شريفه «شاهد و مشهود» آگاه كن. گفت: بله، امّا «شاهد»، روز جمعه است، و «مشهود»، روز عرفه.











از او گذشتـم، و به يك نفر ديـگر [كه مردم اطـرافش بودند و] سخن مى گفت، رسيـدم، و همـان سؤال را پرسيـدم، گفت: بله، امّـا «شاهد»، روز جمعه اسـت، و «مشهود»، روز عيـد قربـان.







از او نيز گذشتم، و نزد جوانى كه صورتش همچون طلاى سرخ مى درخشيد، و از رسول خدا صلى الله عليه و آله سخن مى گفت: رسيدم، و همان سؤال را پرسيدم. گفت: آرى، امّا «شاهد»، محمّد صلى الله عليه و آله است، و «مشهود»، روز قيامت؛ آيا نشنيدى كه [خداى سبحان[ مى فرمايد: «اى پيامبر! ما تو را شاهد فرستاديم» و نيز فرمود: «آن روز، روزى است كه مردم را براى آن گرد مى آورند، و آن، روز «مشهود» است [كه جملگى در آن حاضرند،]».







پرسيدم: اوّلى كيست؟ گفتند: ابن عبّاس. و پرسيدم: دومى كيست؟ گفتند: ابن عمر، و پرسيدم: سومى كيست؟ گفتند: حسن بن علىّ بن ابيطالب عليه السلام . و پاسخ حسن عليه السلام از همه بهتر بود.