بازگشت

تقدير و اختيارات انسان


194 ـ حرّانى مى گويد:







حسن بصرىّ به ابومحمّد حسن بن علىّ عليه السلام نوشت:







امّا بعد، شما، قبيله بنى هاشم كِشتى روان در گرداب هاى فراوان و نشانه هاى فروزان و نمايان هدايتيد، يا همچون كشتى نوح ـ كه مؤمنان بر آن فرود آيند و مسلمانان در آن نجات يابند ـ هستيد. اى فرزند رسول خدا! هنگام اختلافاتمان در تقدير و سرگردانى ما در اختيارِ آدمى، اين نامه را به شما نوشتم. ما را از نظر خود و پدران بزرگوار خود، آگاه فرما؛ كه دانش شما از دانش خداست و شما شاهدان بر مردم، و خدا شاهد بر شماست، «نسلى كه برخى از برخى ديگر است، و خدا شنواى داناست».







حسن عليه السلام پاسخ داد:







به نام خداوند بخشنده مهربان.







نامه شما به من رسيد، اگر از سرگردانى خود و پيشينيان خود، ياد نكرده بودى، پاسخت نمى دادم.







امّا بعد، هركس به تقديرِ خير و شرّ ايمان نياورد، خدا مى داند كه كافر است و هركس گناهان را به خدا واگذارد [و خود را مجبور ببيند]، تبهكار است. همانا خدا نه از روى اجبار، اطاعت شود و نه از روى شكست [و عجز]، نافرمانى گردد. خدا، بندگان را در مملكت وجود، بيهوده رها نكرده است، بلكه او مالك هر چيزى است كه به آن ها داده و توانا بر هر قدرتى است كه به آنان بخشيده است. خدا، بندگان را از روزى اختيار، فرمان داده و از روى هشدار، باز داشته است. پس اگر بخواهند فرمان برند، بازدارنده اى نمى يابند و اگر بخواهند نافرمانى كنند، و خدا [بخواهد] بر آنان منّت نهد و بين آنان و معاصى قرار گيرد، انجام مى دهد و اگر انجام ندهد، اين گونه نيست كه آنان را با زور و اكراه، بر گناه واداشته باشد، بلكه منّت بر آنان گذاشت كه بينايشان ساخت و آگاهشان







كرد، هشدارشان داد و امر و نهى شان فرمود. نه بر آنچه فرمانشان داد، مجبورند تا همچون فرشتگان باشند و نه از آنچه بازشان داشت. و خدا حجّت هاى رسايى دارد؛ اگر بخواهد، همه شما را هدايت مى كند. سلام بر كسى كه پيرو هدايت باشد.