بازگشت

نامه امام حسن عليه السلام به زياد...


141 ـ ابن ابى الحديد از ابوالحسن مدائنى نقل كرده است:







زياد يكى از ياران امام حسن عليه السلام را كه نامش در امان نامه آمده بود، خواست. امام حسن عليه السلام به زياد نوشت:







از حسن بن على به زياد.







امّا بعد، تو كه خبر دارى ما براى اصحاب خود، امان گرفتيم. فلانى به من گفت كه متعرّضش شده اى. دوست دارم جز رفتار نيك با او نداشته باشى. والسّلام.







چون نامه امام حسن عليه السلام به او رسيد، خشمگين شد؛ زيرا اين نامه، پس از آن بود كه معاويه، زياد را فرزندِ پدر خود ـ ابوسفيان ـ خوانده بود، و امام حسن عليه السلام در نامه خود، اين نسبت (فرزند ابوسفيان) را نياورده بود. پس در پاسخ امام حسن عليه السلام نوشت:











از زياد فرزند ابوسفيان! به حسن.







امّا بعد، نامه تو درباره فاسقى كه شيعيانِ فاسق تو و پدرت به او پناه مى دهند، رسيد. سوگند به خدا! او را لابه لاى پوست و گوشت نيز خواهم خواست. به راستى كه از لذيذترين گوشتِ خوراكى من، گوشتى است كه با تو نسبت دارد. والسّلام.







امام حسن عليه السلام نامه زياد را خواند و آن را براى معاويه فرستاد. معاويه آن را خواند و ناراحت شد و نوشت:







از معاويه، فرزند ابوسفيان به زياد.







امّا بعد، تو مى توانى دو انديشه داشته باشى؛ انديشه اى از ابوسفيان و انديشه اى از [مادرت،] سميّه. و امّا انديشه تو از ابوسفيان، بردبارى و دورانديشى است، و انديشه تو از سميّه، همان است كه از همچون او سرزند. حسن بن على به من نوشته است متعرّض يكى از يارانش شده اى. متعرّض مشو كه من اين اختيار را به تو نمى دهم... .