بازگشت

مباهات معاويه و پاسخ امام حسن عليه السلام


139 ـ ابن شهرآشوب مى گويد:







روزى معاويه از روى مباهات گفت: من فرزند ديار مكّه ام؛ من فرزند عزيزترين ايشان در بخشش، و گرامى ترين شان در دودمانم؛ من فرزند كسى هستم كه به سبب فضيلتش، در جوانى و پيرى، بر قريش سرورى كرد.







حسن بن على عليه السلام فرمود: معاويه! آيا بر من مباهات مى كنى؟! من فرزند ريشه هاى هر خير و خوبى ام؛ من فرزند پناه تقوايم؛ من فرزند كسى هستم كه هدايت الهى آورد؛ من فرزند كسى هستم كه با فضيلت پيشتاز خود، و با دودمان برين خود [كه از پيامبران است]، بر بنى آدم سرورى كرد؛ من فرزند كسى هستم كه فرمانبرى از او، فرمانبرى خداست و نافرمانى از او، نافرمانى خداست. آيا تو پدرى مانند من دارى كه به او مباهات كنى؟! آيا پيشينه اى مانند من دارى كه با من رقابت كنى؟! مى گويى: آرى يا نه؟ معاويه گفت: مى گويم: نه، و اين براى تو، تصديق است. امام حسن عليه السلام فرمود:







حقّ، آشكارتر از آن است كه تو، پندار در راهش بيفكنى. حقّ را ژرف انديشان تيزهوش مى شناسند.







140 ـ نيز مى گويد:







و [روزى] معاويه به امام حسن عليه السلام گفت: حسن! من از تو بهترم. امام حسن عليه السلام فرمود: فرزند هند! چگونه؟ معاويه گفت: مردم نزد من مى آيند، نه نزد تو. امام حسن عليه السلام فرمود: دور باد، دور باد شرّ! اى فرزند جگرخوار! تو والايى ندارى. اينان كه دور تو جمع مى شوند، يا مطيع تو هستند و يا ناراضى از تو. كسى كه از تو پيروى مى كند، نافرمانىِ خدا مى كند و كسى كه از اِكراه و ناچارى نزد تو مى آيد، طبق كتاب خدا معذور است. حاشا كه گويم: «من بهتر از توأم»؛ زيرا در تو هيچ خير و خوبى نيست! آرى، خداوند مرا از رذيلت ها پاك ساخته است و تو را از فضيلت ها زدوده است.