بازگشت

سخن امام حسن عليه السلام درباره حوادث آينده


136 ـ مجلسى رحمه الله از امام صادق عليه السلام نقل كرده است:







چون امام حسن عليه السلام با معاويه صلح كرد، در نخيله نشستند و معاويه گفت: ابامحمّد! به من گفته اند كه رسول خدا صلى الله عليه و آله ، [خرماى [نخل ها را تخمين مى زد، آيا شما چنين علمى دارى؟ شيعيانِ شما عقيده دارند كه هيچ دانشى، نه در زمين و نه در آسمان، از شما پنهان نيست.







امام حسن عليه السلام فرمود: رسول خدا صلى الله عليه و آله پيمانه پيمانه تخمين مى زد و من شماره شماره.







معاويه گفت: اين نخل، چقدر خرما دارد؟







امام حسن عليه السلام فرمود: چهارهزار و چهار خرماى نارس.







مجلسى رحمه الله دنباله روايت را از ابن عبّاس جوهرى اين چنين نقل كرده است: معاويه دستور داد تا خرماها را از درخت كندند و شمردند. چهارهزار و سه دانه بود. امام حسن عليه السلام فرمود: سوگند به خدا! به من دروغ نگفته اند؛ من نيز دروغ نگفته ام. پس نگريستند و ديدند آن يك دانه، در دست عبداللّه بن عامر بن كريز است.







سپس، امام حسن عليه السلام فرمود: معاويه! اگر كافر نمى شدى، به تو مى گفتم در آينده چه كارهايى خواهى كرد؛ زيرا رسول خدا صلى الله عليه و آله در زمانى بود كه تكذيب نمى شد، و تو [مرا [ تكذيب مى كنى و مى گويى: با آن خردسالى اش، چه زمانى از جدّ خود شنيد؟!







سوگند به خدا! زياد [بن ابيه] را به [پدر] خود نسبت مى دهى، حجر را مى كشى، و سرها را از شهرى به شهر ديگر مى برى و نزد خود مى آورى.







پس [چنان شد كه امام عليه السلام فرمود]، زياد را [در سال 44 هجرى] به [پدر] خود نسبت داد [و او را زياد بن ابى سفيان ناميد] و حجر را كشت و سر بريده عمرو بن حمق خزاعى را نزد خود آورد.