بازگشت

سخن او درباره صلح و جنگ و انتخاب اصحاب او


120 ـ ديلمى مى گويد:







حسن بن على عليه السلام پس از وفات پدرش، براى اصحاب خود، سخن گفت و حمد و ثناى خداوند به جا آورد و فرمود: سوگند به خدا! خوارى و كاستى، ما را از نبرد با شاميان بازنداشت، بلكه ما با سلامتى [دل] و بردبارى با آنان پيكار مى كرديم. پس سلامتى [دل [به سبب دشمنى و بردبارى به سبب بى تابى فرسوده شد. شما با ما [به سوى دشمن [مى شتافتيد؛ در حالى كه دين شما، پيش روى دنياى شما بود. اينك دنيايتان، پيش روى دينتان است. ما براى شما بوديم و شما براى ما، ولى امروز عليه ما هستيد. اينك بر اين حالتيد كه دو نوع كشته را مى شماريد: كشته صفّين، كه بر آن مى گرييد و كشته نهروان، كه خونش را مى طلبيد. آن كه گريان است، دست از يارى برداشته و آن كه خونخواه است، شورشگر است.











همانا معاويه ما را به چيزى فرا خوانده است كه عزّت و عدالت در آن نيست. اگر شما زندگى دنيا را مى خواهيد، پيشنهادش را بپذيريم و اين خار در چشم را تحمّل كنيم و اگر مرگ [و حيات اخروى] را مى خواهيد، آن را در راه خدا [ انجام داده] ارزانى داريم







و او را نزد خدا، به داورى بريم.







پس همه مردم فرياد زدند: ما ادامه زندگى را مى خواهيم.