بازگشت

سخن او پس از شهادت پدر


81 ـ شيخ طوسى با سند خود از ابوطفيل نقل كرده است:







امام حسن عليه السلام پس از وفات على عليه السلام [با مردم] سخن گفت و از اميرمؤمنان عليه السلام چنين ياد كرد: آخرين وصىّ، وصىّ آخرين پيامبر و امير صدّيقان، شهيدان و نيكوكاران.







سپس فرمود: هان، اى مردم! كسى را از دست داديد كه پيشينيان از او پيشى نگرفتند، آيندگان به او نخواهند رسيد، رسول خدا صلى الله عليه و آله پرچم را به او مى داد، جبرئيل از جانب راست و ميكائيل از جانب چپ او [با دشمنان خدا ] پيكار مى كردند، بر نمى گشت تا خدا پيروزى را نصيب او مى فرمود، طلا و نقره اى از خود جا نگذاشت مگر اندكى براى كودكش، و چيزى از بيت المال جا نگذاشت جز 700 درهم كه از سهم خودش زياد آمد و خواست با آن، خدمتكارى براى امّ كلثوم بخرد.







و فرمود: هركس مرا شناخت، شناخت. هركس مرا نشناخت، من، حسن عليه السلام ، فرزند محمّد پيامبرم صلى الله عليه و آله . سپس اين آيه را ـ كه از قول يوسف است ـ تلاوت فرمود: «و از آيين (توحيدى) پدرانم؛ ابراهيم، اسحاق و يعقوب، پيروى كردم.» من فرزند آن مژده







دهنده ام. من فرزند آن بيم دهنده ام. من فرزند آن دعوت كننده به سوى خدايم. من فرزند آن چراغ تابانم. من فرزند آن پيامبر رحمت براى جهانيانم. من از آن خاندانم كه خدا پليدى را از ايشان زدود و پاكشان كرد. من از آن خاندانم كه جبرئيل بر آنان نازل مى شد و از [خانه [ايشان عروج مى كرد. من از آن خاندانم كه خدا محبّت و ولايت آنان را واجب كرد و در آيه اى كه بر محمّد صلى الله عليه و آله نازل شد، فرمود: «بگو به ازاى آن (رسالت) پاداشى از شما نمى خواهم مگر محبّت درباره خويشان، و هركس نيكى به دست آورد...» و به دست آوردن نيكى، محبّت ماست.







82 ـ كلينى رحمه الله با سند خود از ابوحمزه از امام باقر عليه السلام نقل كرده است:







پس از آن كه اميرمؤمنان عليه السلام از دنيا رفت، حسن بن على عليه السلام در مسجد كوفه برخاست، حمد و ثناى خداوند به جا آورد، بر پيامبر درود فرستاد و فرمود: هان، اى مردم! در اين شب، كسى از دنيا رفت كه پيشينيان از او پيشى نگرفتند و آيندگان به او نخواهند رسيد. او پرچمدار رسول خدا صلى الله عليه و آله بود. [در جنگ ها ] جبرئيل در جانب راست و ميكائيل در جانب چپ او قرار داشت، او بر نمى گشت تا خدا پيروزى را نصيب او مى كرد. به خدا سوگند! هيچ سفيد و سرخى از خود جا نگذاشت مگر 700 درهم كه از سهم او زياد آمد و خواست با آن، خدمتكارى براى خانواده خود بخرد. به خدا سوگند! در آن شبى درگذشت كه وصىّ موسى ـ يوشع بن نون ـ درگذشت، و در آن شبى درگذشت كه عيسى بن مريم را بالا بردند، و در آن شبى درگذشت كه قرآن نازل شد.















83 ـ ابن اعثم كوفى مى گويد:







چون سپيده دميد، [ امام ] حسن عليه السلام اذان و اقامه گفت و نماز صبح را با مردم به جماعت خواند. سپس بر منبر شتافت و حمد و ثناى خداوند به جا آورد و فرمود: هان، اى مردم! هركس مرا شناخت، شناخت و هركس نشناخت، با نام، خود را معرّفى مى كنم؛ البتّه مردم مرا مى شناسند. اى مردم! در اين شب كسى دفن شد كه پيشينيان به علم او نرسند، و آيندگان، حلم او را درنيابند، و چون پيامبر صلى الله عليه و آله او را به نبرد مى فرستاد، جبرئيل در جانب راست و ميكائيل در جانب چپ او قرار مى گرفت، و چيزى نمى گذشت كه خدا او را پيروز مى كرد. هان، اى مردم! هيچ زرد و سفيدى را از خود جا نگذاشت مگر 700 درهم كه مى خواست با آن، خدمتكارى براى خواهرم ـ امّ كلثوم ـ بخرد، و به من فرمود آن را به بيت المال برگردانم.







84 ـ راوندى رحمه الله مى گويد: از حارث هَمْدانى نقل شده است:







پس از آن كه على عليه السلام از دنيا رفت، مردم نزد حسن بن على عليه السلام آمدند و گفتند: ما شنوا و فرمانبر توايم، اينك فرمانمان بده!







فرمود: به خدا سوگند! دروغ مى گوييد. شما بر كسى كه بهتر از من بود، وفا نكرديد؛ چگونه به من وفا مى كنيد؟ با اين كه به شما اطمينان ندارم، چگونه به شما اعتماد كنم؟ پس اگر راست مى گوييد، قرار ميان ما و شما، لشكرگاه مدائن! آن جا نزد من بياييد.







سپس حسن بن على عليه السلام و كسانى كه تصميم به حركت گرفته بودند، سوار شدند. بسيارى از مردم (كه قول داده بودند آن حضرت را يارى كنند) نيامدند و به آنچه گفته بودند و وعده داده بودند، وفا نكردند. آنان امام مجتبى عليه السلام را فريفتند، همان سان كه قبلاً اميرمؤمنان عليه السلام را فريفته بودند. پس حسن بن على عليه السلام برخاست و فرمود: شما مرا فريفتيد؛ همان گونه كه امام پيش از مرا فريفتيد. شما پس از من، همراه كدام رهبر، به







پيكار [دشمنان] مى رويد؟ آيا همراه آن كافر ستمگرى كه هرگز به خدا و پيامبرش ايمان نياورد، و او و بنى اميّه، جز از ترس شمشير، اظهار اسلام نكردند، به نبرد مى رويد؟! و چنانچه از بنى اميّه، جز زن سالخورده دندان ريخته اى نمانَد، او نيز دين خدا را كج [و تحريف شده [مى خواهد، و اين چنين فرمود پيامبر خدا صلى الله عليه و آله .







85 ـ دولابى با سند خود از امام مجتبى عليه السلام نقل كرده است:







در اين شب، كسى از دنيا رفت كه تاكنون بى نظير است و در آينده، كسى مانند او نخواهد آمد، و او على بن ابيطالب عليه السلام ، حبيب و برادر رسول خداست.







86 ـ ابن سعد با سند خود از هبيره نقل كرده است:







از حسن بن على عليه السلام ـ كه براى مردم سخن مى گفت ـ شنيدم كه فرمود: هان، اى مردم! ديروز، كسى را از دست داديد كه پيشينيان بر او پيشى نگرفتند و آيندگان، به او نخواهند رسيد، رسول خدا صلى الله عليه و آله او را به ميدان نبرد مى فرستاد، برنمى گشت تا خدا به او پيروزى مى داد، جبرئيل در جانب راست و ميكائيل در جانب چپ او بود، هيچ زرد و سفيدى را از خود جا نگذاشت مگر 700 درهم كه از سهم خودش زياد آمد وخواست با آن، خدمتكارى بخرد.







87 ـ طبرى با سند خود از جابر نقل كرده است:







پس از آن كه اميرمؤمنان عليه السلام به شهادت رسيد، امام حسن عليه السلام برخاست و فرمود: در اين شب ـ شبى كه در آن، قرآن نازل شد، عيسى عليه السلام بالا رفت و يوشع بن نون، وصىّ موسى كشته شد ـ كسى را كشتيد كه به خدا سوگند! هيچ كس از پيشينيان بر او سبقت نداشت، و كسى از آيندگان به او نخواهد رسيد. به خدا سوگند! رسول خدا صلى الله عليه و آله او را به جنگ مى فرستاد و جبرئيل در جانب راست و ميكائيل در جانب چپ او بود، و هيچ زرد و سفيدى را از خود جا نگذاشت مگر 800 ـ يا 700 ـ درهم كه براى كنيزى گذاشته بود.











88 ـ خزّاز قمىّ با سند خود از هشام بن محمّد و او از پدر خود، نقل كرده است:







پس از آن كه اميرمؤمنان عليه السلام به شهادت رسيد، حسن بن على عليه السلام بر منبر رفت و خواست سخن بگويد كه گريه گلويش را گرفت، لحظاتى نشست، سپس برخاست و فرمود: سپاس آن خدايى را كه در اوّل بودن خود، يگانه است؛ در ازل بودن خود، بزرگوار است؛ در اله بودن خود، والاى باكبريا و جبروت است؛ هرآنچه آفريد، بدون نمونه پيشين آفريد؛ [ او [پروردگار ماست كه با لطف پروردگارى خود، لطيف است؛ و با دانشِ درايت خود [عدم را [شكافت؛ و با استوارى قدرتمندى اش، همه آفريده ها را بيافريد؛ پادشاهى اش زوال ناپذير و بى مدّت است؛ بر هر چيزى، برترى دارد و به هر چيزى، نزديك است؛ پس ـ بى آن كه ديده شود ـ با اين كه در برترين چشم اندازهاست، براى آفريده خود جلوه كند؛ با نور خود، در حجاب است؛ در بلندى [مرتبه] خود، در اوج است؛ از آفريده هاى خود، پنهان است؛ و به سوى ايشان، [پيامبر[ فرستاد تا گواه آنان باشد؛ در ميان آنان، پيامبران را ـ مژده دهنده و بيم دهنده ـ برانگيخت تا كسى كه بايد هلاك شود، با دليلى روشن هلاك گردد و كسى كه بايد زنده شود، با دليلى آشكار زنده بماند، و تا بندگان از پروردگار خود آنچه را ندانند، فراگيرند، و او را پس از ناآشنايى، به پروردگارى خود بشناسند.







و سپاس آن خدايى را كه جانشينى خود را بر ما، خاندان نبوّت ارزانى داشت. ما غمگسارى خود را در [ فراقِ ] بهترين پدرمان ـ رسول خدا صلى الله عليه و آله ـ به حساب خدا مى گذاريم. ما غمگسارى خود را در [ فراقِ ] اميرمؤمنان عليه السلام به حساب خدا مى گذاريم. شرق و غرب عالم، با [شهادت] او داغدار شدند. به خدا سوگند! درهم و دينارى از خود جا نگذاشت مگر 400 درهم كه خواست با آن، كنيزى براى خانواده خود بخرد. جدّم، رسول خدا صلى الله عليه و آله به من فرمود كه اين امر (ولايت الهى) را 12 امام از برگزيدگان خاندانش، دارا شوند. همه ما كشته يا مسموم خواهيم شد.