بازگشت

سخن امام مجتبى عليه السلام با مردم، پس از ضربت ابن ملجم


68 ـ مجلسى رحمه الله از اصبغ بن نباته نقل كرده است:







پس از ضربت خوردن اميرمؤمنان عليه السلام ، كه بعد منجر به شهادتش شد مردم بر درِ سراى آن حضرت گرد آمدند، و گويا تصميم بر كشتن ابن ملجم داشتند. حسن عليه السلام بيرون آمد و فرمود: مردم! پدرم سفارش فرمود اكنون كارى با ابن ملجم نداشته باشم. اگر پدرم از دنيا رفت [ اختيار او با ماست [وگرنه، خود در حقّ او تصميم خواهد گرفت. خدا شما را رحمت كند! برگرديد.







اصبغ مى گويد:







مردم برگشتند و من نرفتم. حسن عليه السلام بيرون آمد و فرمود: اصبغ! آيا سفارش اميرمؤمنان عليه السلام را نشنيدى؟ عرض كردم: چرا، وليكن از حال او باخبرم؛ دوست دارم [بار ديگر] او را ببينم تا حديثى از او بشنوم. خدا تو را رحمت كند، برايم اجازه بگير. او داخل خانه رفت و چيزى نگذشت كه بيرون آمد و فرمود: داخل شو! من داخل خانه شدم. اميرمؤمنان عليه السلام را ديدم كه دستارى بر سر دارد. زردى چهره مباركش از زردى آن دستار بيش تر بود. او از شدّت درد آن ضربت و فراوانى [ اثر [زهر [بى تاب، و] يك پاى خود را بلند مى كند و پاى ديگر را بر زمين مى گذارد.