بازگشت

سخن او درباره فتح مكّه


17 ـ مجلسى از تفسير منسوب به امام عسكرى عليه السلام :







درباره فرموده خدا: «و كيست بيدادگرتر از آن كس كه نگذارد در مساجد خدا نام







وى برده شود و در ويرانى آنها بكوشد؟ آنان حق ندارند جز ترسان و لرزان در آن (مسجد)ها درآيند؛ در اين دنيا ايشان را خوارى، و در آخرت عذابى بزرگ است» نقل كرده است كه حسن بن على عليه السلام فرمود: چون خدا، محمد صلى الله عليه و آله را در مكّه مبعوث فرمود و پيامبر صلى الله عليه و آله در مكّه دعوت خود را آشكار كرد و سخن خدا را نشر داد و بزرگانشان را در







پرستش بت ها سرزنش كرد، آنان به نكوهش او پرداختند و با او بدرفتارى نمودند و در ويران ساختن مساجدى كه براى برگزيدگان اصحاب محمّد صلى الله عليه و آله و پيروان على بن ابيطالب عليه السلام بنا شده بود، كوشيدند. در آستانه كعبه، مسجدهايى بود كه در آن ها، آنچه را باطل گرايان ميرانده بودند، اينان زنده مى كردند. پس مشركان در ويران كردن آن ها، و آزار رساندن به محمّد صلى الله عليه و آله و يارانش كوشيدند و او را به خروج از مكّه به سوى مدينه ناچار ساختند. پيامبر صلى الله عليه و آله (در بيرون مكّه) رو به سوى مكّه كرد و فرمود: خدا مى داند كه من تو را دوست مى دارم و اگر مردمت مرا بيرون نمى كردند هيچ شهر ديگرى را بر تو ترجيح نمى دادم و جايگزينى را انتخاب نمى كردم، و من از جدايى تو غمگينم. خدا به او پيام فرستاد: اى محمّد! خداى علىّ اعلى بر تو سلام مى رساند و مى گويد: به زودى تو را پيروزمند، سودمند، سالم، توانمند و غالب به اين شهر برمى گردانم. و اين، همان فرموده خداست: «در حقيقت، همان كسى كه اين قرآن را بر تو فرض كرد، يقينا تو را به سوى وعده گاه باز مى گرداند»؛ يعنى به سوى مكّه، در حالى كه سودمند و پيروزى.







پيامبر صلى الله عليه و آله اين خبر را به اصحاب خود داد. خبر به مردم مكّه رسيد و آنان او را مسخره كردند. خدا به پيامبرش فرمود: به زودى، خدا تو را بر مكّه مسلّط خواهد كرد و حكم من بر آنان اجرا خواهد شد و به زودى، مشركان را از ورود به مكّه باز خواهم داشت، تا آن جا كه كسى از ايشان جز با ترس از كشته شدن و پنهانى وارد نشود.







پس چون قضاى خداوندى در فتح مكّه حتمى شد و زمينه فراهم گشت، پيامبر صلى الله عليه و آله عتّاب بن اسيد را امير مكّه ساخت. چون اين خبر به آنان رسيد، گفتند: محمّد صلى الله عليه و آله پيوسته ما را ناچيز مى شمرد تا آن جا كه پسر جوان 18 ساله اى را بر ما حاكم كرده است؛ در حالى كه ما پيران سالخورده و همسايگان حرم امن خدا، كه بهترين بقعه روى زمين است، مى باشيم.







رسول خدا صلى الله عليه و آله عهدنامه مكّه را براى عتّاب بن اسيد نوشت و در آغاز آن چنين







نگاشت:







از: محمّد صلى الله عليه و آله ، رسول خدا.







به: سايه نشينان بيت اللّه الحرام و ساكنان حرم امن خدا.







امّا بعد، هركس از شما به خدا ايمان دارد و پيامبرش، محمد را در گفتارش تصديق،







و در كردارش تأييد مى كند، و على، برادر محمّدِ پيامبر را كه برگزيده و وصىّ او و بهترين آفريده خدا پس از اوست، يارى مى كند، او از ما است و به سوى ماست. و هركس اين گونه نيست، پس اهل آتش و از رحمت خدا دور است و خدا اعمال او را ـ هرچند بزرگ باشد ـ نمى پذيرد و او را در آتش هميشگى قرار مى دهد.







و محمّد صلى الله عليه و آله ، رسول خدا احكام و مصالح شما را به عتّاب بن اسيد سپرد، و آگاه بخشى غافلان و تعليم جاهلان، و استوارسازى كژى دودلان، و ادب آموزى دورافتادگان شما از ادب خدا را به او واگذار كرد؛ زيرا مى دانست كه او در يارى كردن محمّد صلى الله عليه و آله ، پيامبر خدا، و در دفاع از على عليه السلام ، ولىّ خدا، برترى دارد. او براى ما خدمتگزار، و در راه خدا برادر، و براى ياران ما ياور، و براى دشمنان ما دشمن است و او براى شما، آسمانى (پربار و) سايه دار، زمينى پاكيزه و آفتابى تابان است كه خدا او را به سبب ولايت و محبّتى كه به محمّد و على و خاندان پاكيزه ايشان دارد، بر همه شما برترى داده و او را بر شما حاكم كرده است. او به آنچه خدا مى خواهد، عمل مى كند. از اين رو، خدا او را بى توفيق نمى گذارد، همچنان كه با يارى كردن محمد و على، شرف و بهره معنوى او (نيز) تكميل شده است.







او ديگر نيازى به مشورت و نظرخواهى از رسول خدا صلى الله عليه و آله ندارد، بلكه او (در گفتار،) استوار و (در رفتار،) امين است. پس بايد مطيعان شما ـ به سبب خوش رفتارى خود ـ بهترين پاداش و بزرگ ترين عطيّه الهى را طمع كنند، و مخالفان شما بدترين عذاب و خشم خداى قهّار را انتظار برند.







و كسى از مخالفان، كم سنّى او را بهانه نكند؛ زيرا بزرگ تر، بهتر نيست؛ بلكه بهتر، بزرگ تر است. و او در ياورىِ ما و ياوران ما، و دشمنىِ دشمنان ما برترين است. از اين رو، او را بر شما امير و سرور ساختيم. پس هركس اطاعتش كند، خوشا به حال او، و هركس نافرمانيش كند، خدا جز او را دور نسازد.











امام حسن عليه السلام فرمود: چون عتّاب نزد مكّيان آمد و عهدنامه پيامبر صلى الله عليه و آله را براى آنان خواند، در جاى بلندى ايستاد و همه را فراخواند تا حاضر شدند و گفت:







اى گروه هاى ساكن مكّه! پيامبر خدا صلى الله عليه و آله مرا همچون شهابى كه سوزنده منافقانتان، و رحمت و بركتى بر مؤمنانتان است، به سوى شما افكند. من شما و منافقان شما را







بهتر مى شناسم، و به زودى شما را به نماز فرمان خواهم داد تا به پا شود. سپس مراقب خواهم بود هركس را همراه جماعت ببينم، حقّ مؤمن بر مؤمن را برايش پاس خواهم داشت، و هركس را از جماعت دور ببينم، جست وجو مى كنم؛ اگر برايش عذرى يافتم از او مى گذرم، و اگر عذرى نديدم طبق حاكميّت قطعى كه از جانب خدا بر همه شما دارم، گردنش را مى زنم؛ تا حرم خدا را از منافقان پاك سازم.







امّا بعد، راستى امانت است، و ناپاكى خيانت، و هرگز زشتى ها در ميان مردمى رواج پيدا نمى كند مگر آن كه خدا آنان را به ذلّت و خوارى مى افكند. توانمند شما نزد من ناتوان است تا حقّ (مظلوم) را از او بستانم، و ناتوان شما نزد من توانمند است تا حقّ او را (از ظالم) بستانم. از خدا بترسيد و با اطاعت خدا، خود را شرافتمند سازيد، و با نافرمانى خدا، خود را خوار نكنيد.







به خدا سوگند! عتّاب همان گونه كه گفت، عمل كرد، و عدل و داد پديد آورد و با هدايت خداوندى ـ بدون آن كه نيازمند مشورت و مراجعه باشد ـ احكام خدا را اجرا كرد.