بازگشت

پرتوى از بلاغت امام حسن عليه السلام


نه جبر و نه تفويض



هر كه به خداوند و قضا و قدر او ايمان نمى آورد البته كافر شده است.



و هر كه گناهش را به گردن پروردگارش اندازد، مرتكب فجور شده است.



همانا خداوند به اجبار اطاعت نمى شود و با تسلّط بر او به كسى نمى بخشد، زيرا او بر آنچه آنان در تصرف دارند، مالك مطلق است و برآنچه آنان را بر انجام آن توانا كرد، تواناست.



پس اگر به طاعت عمل كردند خداوند ميان آنان و كردارهايشان حايل نمى شود، ولى اگر به طاعت نخواهند عمل كنند خداوند هم آنان را به اجبار به عمل وانمى داردو اگر خداوند مخلوقات را بر طاعت خويش مجبور مى كرد اجر و پاداش را از آنان بر مى داشت و اگر خود آنان را بر انجام گناهان وامى داشت،بندگان را عذاب نمى كرد و اگر ايشان را به حال خود وامى نهاد اين علامت ناتوانى او محسوب مى شد، امّا خداوند در مخلوقاتش خواست ومشيّتى دارد كه از ديد آنان نهانش ساخته است.



پس اگر آنان به طاعات خداوندعمل كنند آن طاعتها بر ايشان منّت است و اگر به معصيّت رفتار كنند آن معاصى، بر ضدّ آنان گواه است.



مرگ در پى توست.



اى جناده! خود را براى كوچ مهيّا كن و پيش از رسيدن مرگت،توشه اى فراهم آر و بدان كه تو در پى دنيايى و مرگ در پى توست.



اندوه روزى را كه هنوز بر تو نيامده در روزى كه در آنى به خود راه مده و بدان كه تو مالى بيش از آنچه كه قوت توست به دست نمى آورى مگر آن كه نگاهبان مال ديگرى باشى و بدان كه دنيا در حلالش حساب و در حرامش عقاب و در شبهاتش عتاب است.



پس دنيا را به منزله مردارى بدان و از آن به اندازه اى كه تو را بس آيد بهره مند شو.



پس اگر آن مقدار حلال بود، تودر استفاده از آن زهد پيشه كرده اى و اگر حرام بود، گناهى مرتكب نشده اى و تو همان گونه كه از مردار بهره مند مى شوى از دنيا هم بهره مندگشته اى.



كه اگر عقابى هم در كار باشد، اندك بود.



براى دنيايت چنان بكوش كه انگار هميشه زندگى مى كنى و براى آخرتت چنان كار كن كه انگار همين فردا مى ميرى.



و اگر مى خواهى بدون داشتن قوم و قبيله، عزيزو بدون داشتن سلطنت، پر هيبت باشى، از خوارى نافرمانى خداوندبيرون آى و به عزّ طاعت خداوند قدم گذار.



و اگر نيازى در همراهى مردان داشتى با كسانى همراه شو كه چون با او نشست و برخاست كردى، تو رابيارايد و چون از او بگيرى تو را حفظ كند و چون از او مددجويى،يارى ات كند و اگر سخنى بگويى تو را تصديق كند و اگر قدرت يابى، آن راتحكيم بخشد و اگر دستت را براى دادن فضلى دراز كنى، آن را بگستراندواگر از تو رخنه اى ديد، آن را پُر كند و اگر از تو نيكويى ديد آن را به حساب آورد و اگر از او چيزى بخواهى به تو ببخشد و اگر تو خاموشى گزينى او با تو سخن آغاز كند و اگر گرفتارى براى تو پيش آمد با توهمدردى كند.



كسى كه از جانب او به تو رنج و گزندى نمى رسد و راهها ازجانب او بر تو دگرگون نمى شود و تو را به هنگام حقيقتها بى ياورنمى گذارد و اگر در حال تقسيم با هم به اختلاف برخيزيد او، تو را برخود مقدّم مى دارد