بازگشت

ولادت و پرورش امام حسن مجتبى


در پانزدهمين شب از ماه مبارك رمضان، خانه رسالت پس از انتظارطولانى به استقبال مولود محبوب خود مى شتافت، درست همان گونه كه گُلى با طراوت و شاداب، پس از مدّتى تشنگى از يك قطره زلال و گواراى شبنم استقبال مى كند.



نوزاد به نياى خويش، يعنى رسول بزرگ اسلام، بسيار شباهت داشت، امّا وى به هنگام تولّد اين نوزاد حضور نداشت تا مژده ولادت رابه آن حضرت برسانند.



پيامبرصلى الله عليه وآله به سفرى رفته بود و به زودى به مدينه مراجعت مى كرد.



خانواده با اشتياقى وافر چشم به راه بازگشت پيامبرصلى الله عليه وآله بود و هيچ يك از آداب و رسوم تولّد را برگزار نكرده بودند تا آنكه پيامبر اكرم ازمسافرت بازگشت و بنابر عادت هميشگى خويش، نخست به سوى خانه فاطمه زهرا رهسپار شد.



چون مژده تولّد كودك را به پيامبر خدا رساندند،سرورى زايدالوصف آن حضرت را فرا گرفت و خواستار ديدن كودك شد.



چون كودك را در آغوش گرفت، بوييد و بوسيد و در گوشهايش اقامه واذان گفت و پس از آنكه از پوشاندن جامه زرد به كودك نهى كرد،دستور داد تا خرقه اى سپيد بياورند وكودك را در آن بپيچند.



پيامبر اعظم منتظر بود تا ببيند آيا از آسمان خَبَر تازه اى درباره اين كودك فرود مى آيد يا نه؟ وحى نازل شد و خطاب به آن حضرت گفته شد: نام فرزند هارون، جانشين موسى عليه السلام، شبّر بود و على نيز نسبت به تو به منزله هارون است نسبت به موسى، پس اين كودك را "حسن" نام گذارى كن كه حسن در عربى مرادف شبّر است.



نام حسن در مدينه، همچون بوى خوش گلها پيچيد.



مژده دهندگان باگرمترين و شايسته ترين تبريكات به خدمت پيامبرصلى الله عليه وآله آمدند، زيراحسن نخستين فرزند خانه رسالت بود و چشم پيامبر اكرم و ياران بزرگوارش به وى دوخته شده بود.



او تجديد كننده رسالت پيامبر بود و درآينده، مقتدا و الگوى مسلمانان صالح به شمار مى آمد.



او پس از پيامبرادامه دهنده راه و رسالت آن حضرت بود.



روز بعد، پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود تا قوچى بياورند و قربانى كرد.



چون قربانى را نزد آن حضرت آوردند، وى خود آمد تا بدين مناسبت دعايى بخواند.



پس فرمود: "بسم اللَّه الرحمن الرحيم.



خدايا! استخوان آن در مقابل استخوان حسن وگوشت آن در مقابل گوشت او و خون آن در برابر خون او و موى آن دربرابر موى او.



خدايا! اين را نگاهبان محمّد و آل او قرار بده".



سپس دستور داد گوشت قربانى را ميان تنگدستان و مستمندان تقسيم كنندتا اين كار پس از وى در ميان مردم سنّت گردد.



وخانواده هاى توانگر درهر مناسبتى گوسفندى قربانى كنند تا بدين وسيله ثروت در ميان مردم توزيع شود و تنها در ميان توانگران واغنيا نباشد.



روزى پيامبرصلى الله عليه وآله در حضور لبابه، ام الفضل، همسر عبّاس بن عبدالمطلّب، عموى خويش، حسن را در آغوش مى گيرد و مى فرمايد: - آيا درباره من خوابى ديده اى؟ - آرى اى رسول خدا.



- آن را بازگوى.



- چنان ديدم كه قطعه اى از تن شما در دامن من افتاده است.



- پس پيامبرصلى الله عليه وآله لبخندى زد و كودك شير خواره را به دست او سپردوفرمود: آرى اين تأويل رؤياى توست.



او پاره تن من است.



بدين ترتيب ام الفضل به عنوان دايه امام حسن برگزيده شد.



كودك در كنف حمايت رسول بزرگوار اسلام و در زير سايه پدرش امام على وحضرت زهرا بزرگ مى شد تا بدين وسيله تمام معانى ومفاهيم اسلامِ ناب را از چشمه سار رسالت و تمام ارزشهاى ولايت را در زير سايه ولايت و همه فضايل و مكارم را از منبع عصمت و فضليت بياموزد.



پيامبر، على و زهراعليهما السلام در تربيت امام توجّه و اهتمامى بليغ، مبذول مى داشتند تا بدان وسيله، استعدادها و شايستگيهاى وى را شكوفا سازند.