با چنين مردم بي وفايي چه بايد كرد.
وقتي دين ريشه در قلوب نداشت نتيجه اش همين است يا جلوتر از
امام مي روند و يا با افراط كاري به مهلكه مي افتند و يا با تفريط كاري
به نابودي كشيده مي شوند.
در حالي كه امام عليه السلام محور چرخش سلامت جامعه بسوي
سعادت و تكامل است. امام مركزيت نور است كه بايد جامعه از او نور
بگيرد « و يستضي بنور عليه » و از تاريكي نجات يابد. با اين وصف
و وضعيت امام (ع) چاره اي جز صلح نداشت امام جهت اتمام حجت
براي مردم در مدائن سخنراني فرمودند و مشخصات معاويه را
برشمردند و آينده مسلمين را در صورت پذيرش صلح بيان كردند و
عزم خويش را نيز در صورت ادامه همكاري مردم از جنگ تشريح
نمودند.
نسبت به معاويه فرمودند آگاه باشيد « معاويه كه تبلور زور و
تزوير و دين گريزي است به آنچه مي گويد و حتي با معاهده و پيمان آن
را امضا و ضمانت مي كند پايبند نيست. »
و اين خوي استكباري هر مستكبري است و لذا بعد از امضا
صلح نامه در فراز منبر فرياد زد: هر آنچه نسبت به صلحنامه امام حسن
پذيرفتم و متعهد شدم همه را زير پا مي گذارم.
برادران مومن و متدين و شيعه اثناعشري نگذاريد تاريخ اينچنين
تكرار شود. نسبت به آينده در صورت تسليم شدن فرمودند « براي من
روشن است كه فردا نسل آينده با پذيرش صلح و سازش با معاويه
كاسه گدايي را دست گرفته و به درب منازل فرزندان آنها خواهند رفت
و طلب آب و نان مي كنند ولي به آنها داده نمي شود و ذلت و بدبيني
گريبان آنها را فراخواهد گرفت. »
امام هم با اين جملات مردم را تحريك به پايداري و مقاومت و
ايستادگي مي فرمايد شايد مردم بخود آيند و فرداي خويش و نسل
آينده را در نظر گيرند و تسليم نشوند. امام با اشاره به گذشته و
پيروزيهاي ديروز مسلمانان فرمودند: « ديروز شما با ما بوديد و دين
شما قبل از دنياي شما قرار داشت در حالي كه امروز ملاك كارهايتان
دنيايتان است. ديروز شما با ما بوديد ما هم با شما بوديم ولي الان و
امروز شما بر عليه ما هستيد. »
وقتي شما بر عليه امامتان باشيد طبيعي است روي خوش و عزت
و سعادت را نخواهيد ديد و دچار ذلت و بدبختي خواهيد شد.
تاريخ بهترين چراغ و روشن كننده ظلمتها است وقتي امام كارش
بجايي برسد كه بفرمايد: « معاويه براي من بهتر است از اينها كه ادعاي
پيروي از دين و اسلام و تشيع را دارند در حالي كه در صدد كشتن امام
و نابودي حيثيت و اعتبار و غارت اموال امام خود هستند. »
با همه اين اوصاف امام (ع) هدف از سخنراني را بيان فرمودند كه:
يعني معاويه دعوت به مذاكره و سازش كرده است كه قطعا در آن
عزت و انصاف و سعادتمندي نخواهد بود و پس اگر شما زندگاني و
زندگي كردن مي خواهيد ولي با ذلت و سرافكندگي ما سازش را
بپذيريم و همانند پدرم علي (ع) كه فرمود « فصبرت و في العين قذي و
في الحلق شجي » ما هم در حالي كه خاشاك در چشم بسته داريم به
صلح و سازش روي آوريم ولي اگر مرد جنگ و شهادت و ميدان نبرد
هستيد همگي جان را در راه خدا فدا كنيم و مردانه بايستيم كه هم
امروز خود به سعادت حتي به شهادت نايل گرديم و هم فردا
فرزندانمان و نسل آينده با سربلندي و افتخار زندگي كنند.
متاسفانه همگي و بدون استثنا فرياد زدند ما زندگي مي خواهيم
هر چند با ذلت باشد.
و اين زماني است كه امام مجتبي (ع) صلح را مي پذيرد و
مي فرمايد: اگر چنين كاري نمي كردم حتي يك شيعه باقي نمي ماند
مگر اينكه كشته مي شد. و اين در حالي است كه ديگر براي امام كسي
باقي نمانده بود و الا اگر مردم باشند امام خواهد بود امام موسي بن
جعفر(ع) فرمودند « نحن صبر و شيعتنا اصبر » يعني ما اهل صبريم ولي
شيعيان ما از ما صبرتر هستند و نمونه عيني آن را امروز مي بينيم كه با
وجود همه فشارها و تنگناهها, شيعيان واقعي و معتقدين به ولايت و
امامت همانند كوه راسخ و استوار ايستاده اند و با اين ايستادگي, مقام
ولايت را به ايستادگي و مقاومت بر عليه دشمنان كينه توز اسلام
تشويق مي كنند و جوسازيهاي عده اي قليل كه اصل اسلام و انقلاب و
حكومت ديني را نشانه رفته اند او را از پايداري منفعل نمي كند و اين
افتخار تشيع و اسلام و مسلمانان است كه داراي چنين امت و امامي
هستند.
وقتي دين ريشه در قلب نداشت نتيجه اش اين است كه مردم جلوتر
از امام مي رود و با افراطكاري يا تفريطكاري به مهلكه و نابودي
مي افتد