بازگشت

وضعيت مردم شام


مردم شام مدتها احاديث جعلي جعاليني كه با گرفتن پول, روايت

در مدح بني اميه و ذم اميرالمومنين (ع) روايت جعل مي كردند باورشان

شده بود كه مثلا نعوذبالله علي نماز نمي خواند و لذا لعن آنحضرت را

واجب مي دانستند و از طرفي در بي خبري محض نسبت به واقعيات

قرار داشتند چه آنكه كساني به سرشان حكومت مي كردند كه سياست

برايشان ارجحيت داشت.

هاشم بن عتبه مرقال مي گويد در جنگ جمل مردي از اصحاب

معاويه را ديدم كه رجز مي خواند و سب و لعن حضرت علي (ع) مي كند

به او گفتم اين چه كاري است كه مي كني فرداي قيامت جواب خدا را

چه مي دهي پاسخ داد اين مردم و اميرشان علي اهل نماز نيستند. ( 1 )

و يا بگونه اي مردم را رشد داده بودند كه نماز جمعه را روز

چهارشنبه خواند و كسي اعتراض نكرد و يا فرقي بين ناقه و جمل قايل

نبودند.

حكومت در شام اجازه نمي داد مردم از خصوصيات خاندان

پيامبر(ص) مطلع گردند بمجرد اينكه نام علي و اولاد علي مي آمد

آنچنان تبليغات كرده بودند كه مردم حالت تنفر و انزجار از اهلبيت

داشتند.

با بودجه بيت المال مسلمين كساني در خدمت معاويه قرار گرفتند

كه استاد در ايجاد جنگ رواني و شيطنت مخفي بودند مانند مفير0 بن

شعبه, عمروبن عاص, زيادبن عبيدو. . .

از طرفي منطق معاويه و ياران او اين بود كه حكومت كردن بر

مردم براي اقامه نماز و روزه و احيا و اجراي دستورات الهي نيست

بلكه صرفا براي اصل حكومت است يعني حكومت موضوعيت دارد نه

اينكه طريقي باشد براي اجراي خواسته هاي خداوند.

عين جمله آنان اين بود كه « من با شما نجنگيدم تا شما روزه

بگيريد و نماز بخوانيد بلكه با شما جنگيدم تا بر سر شما حكومت كنم »

و اين بدترين منطق است براي يك حكومت كه اصل را حكومت كردن

بداند درحالي كه اجراي حدودو دستورات خداوندي بفراموشي سپرده

شود وقتي اينچنين بود خودبخود كساني كه دين را مانعي براي

افزون طلبي خود مي دانند و دين را مانع شهوتراني و زنبارگي و بي بند

و باري مي پندارند تلاششان بدون مانع ورادعي در جهت دين زدائي

خواهد بود.