بازگشت

شواهد نادرستي اين روايات


شواهدي كه به گمان ما بر نادرستي اين نقلها دلالت دارد عبارت است از:



يك. امام مجتبي(عليه السلام) در نيمه رمضان سال دوم يا سوم هجري به دنيا آمد و در 28 صفر سال 49 هجري از دنيا رفت. عمر ايشان 46 يا 47 بيشتر نبود. اگر اولين ازدواج حضرت در 20 سالگي باشد، تا سال شهادت پدر يعني سال 40 هجري، يعني در فاصله 18 يا 17 سال، بايد اين تعداد ازدواج و طلاق صورت گرفته باشد كه امري نامعقول است.



توضيح مطلب، آن است كه طبق نقل ابوطالب مكي امام مجتبي 250 يا 300 زن گرفت كه پدر را به ستوه آورد و علي(عليه السلام) در يك سخنراني اعلام داشت به حسن زن ندهيد زيرا پرطلاق است.(23) اين بدان معنا است كه هر ماه، بيش از يك زن گرفته باشد و بسياري از آن ازدواجها به طلاق منجر شده باشد، زيرا نمي توان بيش از چهار زن دائم داشت.



آيا چنين امري معقول و پذيرفته است. با توجه به اينكه آن حضرت در دوران پنج ساله حكومت پدر در تمامي سه جنگ نهروان، جمل و صفين شركت داشت.

اگر چنين امري واقع شده بود بايد دشمنان حضرت در زمان حياتش، اين امر را بر ايشان خُرده مي گرفتند و در مناظرات و اعتراضهايي كه بر حضرت داشتند بر اين نكته انگشت مي گذاشتند.

دو. بيشتر روايتهايي كه در كتب حديث آمده منقول از امام صادق(عليه السلام) است، يعني اين مطلب يك قرن پس از زمان امام مجتبي(عليه السلام) مطرح مي شود چرا كه وفات امام صادق(عليه السلام) در سال 148 هجري و شهادت امام مجتبي(عليه السلام) در سال 48 هجري رخ داد. قابل تأمل است كه اين سخن در همان اوان، بر زبان منصور دوانيقي دشمن سرسخت ائمه(عليه السلام)، جاري مي شود. مسعودي، سخنراني منصور را در جمع خراسانيها چنين نقل كرده است:



ان ولد آل ابي طالب تركناهم و الذي لا اله الا هو و الخلافة فلم نعرض لهم لا بقليل و لا بكثير فقام فيها علي بن ابي طالب(عليه السلام) فما افلح و حكم الحكمين، فاختلف عليه الامة و افترقت الكلمة ثم وثب عليه شيعته و انصاره و ثقاته، فقتلوه، ثم قام بعده الحسن بن علي فواللّه ما كان برجل عرضت عليه الاموال فقبلها، و دسّ اليه معاوية اني اجعلك ولي عهدي، فخلعه، و انسلخ له مما كان فيه و سلّمه اليه، و اقبل علي النسأ يتزوج اليوم واحدة، و يطلّق غدا اخري، فلم يزل كذلك حتي مات علي فراشه.(24)



«سوگند به خداوند كه فرزندان ابوطالب را با خلافت وا نهاديم، و به هيچ روي متعرض آنان نشده ايم، تا آنكه علي بن ابي طالب خلافت را به دست گرفته و آن زمان كه موفق نشد در حكومت، تن به حكميت داد. مردم اختلاف كردند و سخنشان گوناگون شد تا گروهي بر او هجوم آورده و او را كشتند. پس از وي، حسن بن علي به پا خاست. او مردي نبود كه اگر اموالي بر او عرضه مي شد، بستاند. معاويه با حيله او را ولي عهد خود كرد. و سپس او را خلع كرد. او به زنان رو آورد. روزي نبود كه ازدواج نكند يا طلاق ندهد. تا آنكه در بستر از دنيا رفت».



سه. اگر چنين امري واقع شده بود بايد دشمنان حضرت در زمان حياتش، اين امر را بر ايشان خُرده مي گرفتند و در مناظرات و اعتراضهايي كه بر حضرت داشتند بر اين نكته ـ كه اگر صحيح بود نقطه ضعف بزرگي به شمار مي رفت ـ انگشت مي گذاشتند. ولي چنين امري از آن دوران، گزارش نشده است.



چهار. تعداد همسران و فرزندان و داماداني كه براي حضرت در كتب تاريخ آمده، با اين رقمها سازگاري ندارد. بيشترين تعداد فرزندان را 22 و كمترين را 12 گفته اند و تنها 13 نام به عنوان همسر، براي ايشان ذكر شده كه ترجمه و شرح حال بيش از سه تن آنان در دست نيست و نيز بيش از سه داماد براي آن بزرگوار در كتب تاريخ، گزارش نشده است.(25)



اينها شواهدي تاريخي بود كه بر سستي اين نقلها گواهي مي داد، به جز آن شواهد غير تاريخي كه به معارف ديني برمي گردد، نيز در دست است كه بدان اشاره مي شود.



پنج. روايتهاي بسياري بر مبغوضيت طلاق دلالت دارد. اين روايتها در كتب حديث شيعه و اهل سنت به نحو مكرر، نقل شده است:



رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: ابغض الحلال الي اللّه الطلاق.(26)



منفورترين حلالها نزد خداوند، طلاق است.



امام صادق(عليه السلام) فرمود: تزوّجوا و لا تطلقوا فان الطلاق يهتزّ منه العرش.(27)



ازدواج كنيد و طلاق ندهيد زيرا طلاق عرش خداوند را به لرزه مي آورد.



و نيز امام صادق(عليه السلام)، از پدرشان نقل مي كند: ان اللّه عز و جل يبغض كل مطلاق و ذوّاق.(28)



خداوند كسي را كه بسيار طلاق دهد و به دنبال تنوع ذائقه جنسي باشد، دشمن مي دارد.



و بر پايه همين روايات، گروهي از فقهاي شيعه و اهل سنت فتوا به كراهت طلاق در صورت سازگاري اخلاقي زن و شوهر داده اند.(29) و فقهاي حنفيه در چنين فرضي طلاق را حرام مي دانند.(30)



حال آيا مي توان گفت امامي معصوم به طور مكرر دست به چنين عملي زند و اين عمل، توجيهي نداشته باشد كه پدرش هم اقدام به جلوگيري از آن نمايد.



و بر اينها بيفزاييم چگونه ممكن است چنين اعمالي از شخصيتي كه 20 بار پياده حج گذارد سر زند. كسي كه چنين با خداوند نيايش مي كرد:



«اني لأستحيي من ربي ان القاه و لم امش الي بيته» فمشي عشرين مرة من المدينة علي رجليه.(31)



من از پروردگارم حيا مي كنم كه او را ملاقات كنم در حالي كه پياده به سوي خانه او نرفته باشم. اين بود كه 20 بار پياده از مدينه به حج رفت.

اگر اولين ازدواج حضرت در 20 سالگي باشد، تا سال شهادت پدر يعني سال 40 هجري، يعني در فاصله 18 يا 17 سال، بايد اين تعداد ازدواج و طلاق صورت گرفته باشد كه امري نامعقول است.

و كسي كه عابدترين و زاهدترين انسان زمانش بود.(32)



شش. صفت «مطلاق» (پرطلاق)، در جاهليت نيز مذموم بود. وقتي خديجه(س) به عمويش ورقه، از خواستگارانش سخن گفت و با وي مشورت كرد كه به كدام پاسخ مثبت دهد، ورقه جواب داد: شيبه بسيار بدبين است، عقبه پيرمرد است، ابوجهل مردي متكبر و بخيل است، صلت مردي مطلاق است. آنگاه خديجه(س) گفت: نفرين خدا بر اينها باد، ولي آيا مي داني مرد ديگري هم از من خواستگاري كرده است....



چگونه خصلتي كه در جاهليت مورد ذم و سرزنش بود و مردمان آن دوره حاضر نبودند به چنين مردي زن دهند، آن وقت حضرت علي(عليه السلام) فرزند زاهد و پارساي خود را چنين وصف كرده باشد؟!



لذا با توجه به اين نقدهاي ششگانه نمي توان اين مضامين را پذيرفت.




پاورقي

23ـ مناقب ابن شهر آشوب، ج4، ص38؛ بحارالانوار، ج44، ص169.



24ـ مروج الذهب، ج3، ص300.



25ـ حياة الامام الحسن(عليه السلام)، ج2، ص463 ـ 469 و ص457.



26ـ سنن ابي داود، ج2، ص632، ح2178.



27ـ وسائل الشيعة، ج15، ص268؛ مكارم الاخلاق، ص225؛ مجمع البيان، ج10، ص304.



28ـ همان، ص267، ح3.



29ـ المبسوط، ج5، ص3؛ مفاتيح الشرايع، ج2، ص312؛ جواهرالكلام، ج32، ص116؛ الفقه علي المذاهب الاربعة، ج4، ص296.



30ـ الفقه علي المذاهب الاربعة، ج4، ص296.



31ـ بحارالانوار، ج43، ص399.



32ـ فرايد السمطين، ج2، ص68؛ بحارالانوار، ج16، ص60.