بازگشت

عذرهاى بدتر از گناه


بـرخـى از دوسـتـان غافل توجيهاتى براى ازدواجهاى مكرر و طلاقهاى متعدد ذكر كرده اند كـه آنـها را بايد عذر بدتر از گناه ناميد. ما در اينجا چهار وجهى را كه ذكر شده است مى آوريم و در ميان پرانتز به آنها پاسخ مى دهيم ((39)) :

1) پـيامبر صلّى اللّه عليه و آله خبر داده بود كه در ميان حسن و حسين هر كه را زنى افتد كـه داراى فلان خصوصيت بود ائمه از صلب او باشند. امام حسن عليه السلام از اين سبب زن بسيار مى گرفت و چون اين صفت را نمى يافت طلاق مى داد.

(بـايـد گـفـت در اينجا گناه زنان بيچاره چه بوده است كه بايد زندگى خويش را براى تـجـربـه آن حضرت از دست بدهند؟! چگونه بر امام جايز است كه قرارداد عقد دائم ببندد ولى در نيت داشته باشد كه اگر زن آن خصوصيت را نداشته باشد طلاقش دهد؟)

و بـالاخـره روزى امـام حسين عليه السلام به او گفت : اى برادر خاطر مرنجان و آنچه تو طـلب دارى از تـو درگـذشـت و مـن يـافـتـم . حـسن عليه السلام دانست كه از ائمه صلب او نيستند!

(در حالى كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بارها خبر داده بود كه ائمه دوازده نفرند، نه نفر از صلب حسين عليه السلام .)

2) مردم افتخار مى كردند كه دخترشان همسر او شود!

(امام امام چرا مى پذيرفت ؟ معلوم نيست !)

3) مـمـكـن اسـت عـلت طـلاقـهـا بـيـان جـواز آن بـاشـد زيـرا در اوايل اسلام طلاق را بد مى دانستند و بلكه حرام .

(اولا ازدواجـهـا و طـلاقـهـاى آن حـضرت در اوايل اسلام نبود زيرا هنگامى كه پيامبر از دنيا رفـت 23 سـال از بـعـثـت گـذشـتـه بـود در حـالى كـه امـام حـسن عليه السلام فقط 7 ـ 8 سـال داشـت . ثـانـيـا بـراى بـيان جواز يك عمل ، يك بار انجام آن كافى است تا مردم مباح بودن آن را بفهمند. ثالثا حكم طلاق در نظر همه مسلمين روشن بود)

4) مـمـكـن اسـت حـضـرت مـى خـواسـتـه بـرخـلاف مـيـل نـفـس عـمـل كـند، زيرا معاشرت با زنان و كثرت همسران در كام ائمه تلخ بود((40))

(سؤ ال اين است كه چرا فقط امام حسن عليه السلام با هواى نفس ‍ مخالفت مى كرد و ديگر ائمه چنين نبودند؟!

پاورقي

39_ و اگـر نـبـود كـه شـايـعـات دشـمـن حـتـى در دل دوستان نيز اثر كرده است ، هرگز در مقام پاسخگويى به اين شبهات بر نمى آمديم .

40_ منتخب التواريخ / 191.