بازگشت

سيادت و هيبت


شكوه و جلال معنوى امام مجتبى عليه السلام زبانزد خاص و عام بود و اين صفتى بود كه از جد بزرگوار خويش به ارث داشت . فاطمه زهرا عليهاالسلام در هنگام رحلت پيامبر دو كـودك خـود را نـزد آن حـضـرت آورد و عـرضـه داشـت : اينها كودكان شما هستند، هر كدام را چـيـزى بـه ارث دهـيـد. فرمود: هيبت و سيادت و شكوهم از آن حسن ، و شجاعت و سخايم از آن حسين . در روايت ديگر او و برادرش ‍ حسين را آقا و سرور جوانان بهشتى ناميد.

مردى به او گفت : وه ، چه با عظمت هستى ! فرمود: اين عزت ايمان است كه در من مشاهده مى كنى ((22))

در روايـت آمده : پس از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله هيچ كس به هيبت و شكوه امام مجتبى نـرسـيد. گاه بر در خانه فرشى مى گستردند و حضرت بر روى آن نشست ، اما عابران بـه احـتـرام و جـلال حـضـرتـش بـر روى آن مـى نـشـسـت ، امـا عـابـران بـه احـتـرام و جـلال حـضـرتـش مـى ايـسـتـادنـد و راه بـنـد مـى آمـد. و چون چنين مى ديد برمى خاست و به منزل مى رفت تا مزاحمتى براى مردم پيدا نشود.

در راه مـكه چون پياده مى شدند، حتى سعد بن ابى و وقاص آن دلاور عرب را را ديدند كه پـيـاده شـده و در كـنـار حـضـرتـش در حـركـت اسـت . بـه گـفـتـه واصـل بن عطا: نور چهره انبيا و فروغ و شكوه پادشاهان در چهره حسن ديده مى شد. و به گـفـتـه ابـن زبـيـر آن دشـمـن سـرسـخـت خـانـدان رسـالت : مادران در هيبت و بلند پايگى فرزندى چون نزاده اند.

ابن عباس براى آن حضرت ركاب مى گرفت تا ايشان سوار مركب شوند. شخصى به او گفت : شما با اين سن و سال براى او ركاب مى گيرى ؟! ابن عباس گفت : اى نادان ، مگر نـمـى دانـى كـه او فرزند رسول خداست ؟ آيا اين نعمت خدا بر من نيست كه براى او ركاب بگيرم ؟!

امـام باقر عليه السلام فرمود: حسين عليه السلام به احترام برادرش ‍ حسن عليه السلام در پيش روى او لب به سخن نمى گشود.

پاورقي

22_ تحف العقول / 234.