بازگشت

مقدمه


بسم اللّه الرّحمن الرّحيم

((الحمد للّه ربِّ العالمين ، و صلّى اللّه على سيّدنا محمّد و آله الطاهرين .))

آشـنـايـى بـا سيره و راه و روش فردى و اجتماعى پيشوايان معصوم الهى نقش مؤ ثرى در ترسيم خطمشى زندگانى انسان به ويژه دوستان و پيروان ايشان دارد. گذشته از آن ، مـعـرفـت درسـت امـام سـبـب اتـحـاد و وحـدت كـلمـه مـسـلمـانـان ، عـامـل نـجـات در آخـرت و موجب بالا رفتن كيفيت اعمال و ارزش آن و در نتيجه برخوردارى از پـاداش ‍ افـزونـتـر خـواهـد بـود. از ايـن رو در روايـات ، پـاداشـهـاى غيرقابل تصورى براى زائر با معرفت امام ذكر شده است .

از جـمـله زنـدگـانى امام حسن مجتبى عليه السلام است كه سراسر نور و حماسه و كرامت و بـيـدارى اسـت ، امـا تـبليغات سوء دشمنان آن حضرت در عصر خويش و دشمنان هزار و چند سـاله اهـل بـيت در طول تاريخ اثر ناگوار خود را نهاده و چهره ملكوتى آن امام بزرگ را حـتـى در نـظـر بـرخـى از دوسـتـان نـاآگـاه ، ناپسند جلوه گر ساخته تا آنجا كه آن امام بزرگ ، مظلوم تر از پدر و برادر خويش گرديده است

در چـند دهه اخير كتابهايى سودمند و تحقيقى در بازنماياندن چهره واقعى آن حضرت به نـگـارش در آمـده كـه تـا حـد قـابـل مـلاحـظـه اى زنـگـار از چهره حقيقت برگرفته و دفاع شايسته اى از كرامت آن امام بزرگ انجام شده است .

مـهـمـتـريـن مـسـاءله دوران امـامـت آن امـام مـسـاءله صـلح اسـت كـه بـسـيـار جـنـجال برانگيز بوده و چهره حقيقت آن در پس پرده ابهام و تحريف و نامردمى مستور مانده است .

آنـچـه در ايـن زمـيـنـه پيش از هر بحث ، لازم به نظر مى رسد آشنا كردن مردم با ملاكهاى حـقـيـقـت است تا حقيقت را آن گونه كه هست دريابند. مثلا اگر گروهى اسلام را برابر با جـنـگ و خـون و حـماسه و شعارهاى داغ در هر شرايطى بدانند و يا شجاعت را تنها در ميدان نـبـرد خونين بشناسند، هزار كار تحقيقى نيز نمى تواند چهره واقعى امامى را كه به جهت حـفـظ مـصـالح عـمـوم مسلمانان ، كاسه زهر را سركشيده و صلح تحميلى را پذيرفته است بـنـمـايـانـد. يـا اگـر دسـتـه اى ديـگـر، از اسـلام تـنها چهره اى آرام و سازشكار و صلح كـل و مـهـربـان بـا هـمـه كـس ، در نـظـر داشـتـه بـاشند و خون و حماسه و كشتار را در هر شرايطى مخصوص قبايل عقب افتاده عصرهاى گذشته بدانند، نمى توان امام قائم شمشير بركشيده تازيانه به دست را كه طبق آيين الهى سر و گردن مى زند و دست مى برد و حد مى نوازد و يك دم با ستمگران كوتاه نمى آيد، امام به حق معرفى كرد.

پـس از روشـن شـدن ايـن بـحـث اسـت كـه نـوبـت بـه تحليل علل و اسباب صلح مى رسد.

اين كتاب

ايـن كـتـاب كـوشـشى است ناچيز در نمايان شخصيت ، منش ، تاريخ و راه و روش امام مجتبى عـليـه السـلام بـه ويـژه بـازنـمـاياندن ملاك حقيقت در صلح و جنگ از نظر فقه و تاريخ اسلام و نيز رفع برخى اتهامات وارده ، در سطح بهره بردارى عموم ؛ از اين رو با آنكه سـعـى شـده بـيـشـتـر زوايـاى زنـدگـانـى آن حـضـرت گـوشـزد و بـررسـى شـود، از طول و تفصيل و قلمفرسايى در هر بخش جدا خوددارى شده است .

آنـچـه در ايـن كـتـاب آمـده هـمـه مـسـتـنـد و بـرگـرفـتـه از كـتـابـهـاى مـعـتـبـر شـيـعـه و اهـل سـننت است كه به جهت رعايت اختصار و حفظ تمركز خواننده ، از ذكر مدارك در جاى جاى آن پرهيز شده و به ذكر نام منابع و مدارك در آخر كتاب بسنده گرديده ، مگر مواردى كه عنايت خاصى موجب ذكر مدرك بوده است . بى شك بسيار مطالب ديگر در اين كتاب ناگفته مانده است چون : معجزات امام ، احتجاجهاى امام با مخالفان ، دوستان و دشمنان امام ، گفتگو بـا يـاران ، مـدايـح و مـراثـى و... كه فرصتى ديگر بايد، ((اين سخن بگذار تا وقتى دگر)).

امـيد آنكه اين كوتاه ، قدم در معرفت آن عزيز زهرا عليهاالسلام و نور ديده مصطفى صلّى اللّه عـليـه و آله مـفـيـد افـتـد و رشـته اى هر چند باريك و نازك براى پيوند ما با آن امام بـزرگ بـاشـد و راهـنـمـاى مـا در تـرسـيـم خطمشى فردى و اجتماعى و مادى و معنوى قرار گيرد.

و در پـايـان زبان به اعتذار مى گشاييم و از رحمت عميم آن مظهر لطف و رحمت پروردگار تـمـنـاى عفو داريم كه نتوانسته ايم شايسته قدر و منزلت او سخن گوييم و در حد و مرز حضرتش نكته پردازيم ، كه :

مرا دست و كجا آن نخل باسق ((1))

مرا پا و كجا آن باب عالى

و به عشق او اين مديحه را به نواى دل زمزمه مى كنيم :

برگزيده از ديوان كمپانى

(آية اللّه حكيم شيخ محمد حسين غروى اصفهانى)

ابو محمد، امام دوم به استحقاق

يگانه وارث جد و پدر به استخلاف

علوم مصطفوى را لسان تو تبيان

معارف علوى را بيان تو كشاف

لب شكر شكنت روح بخش ، گاه سخن

حسام سرفكنت دل شكاف ، گاه مصاف

تو را قلمرو حلم و رضا به زير قلم

به لوح تو نقش صيانت است و عفاف

در تو قلبه حاجات و كعبه محتاج

ملاذ عالميان در جوانب و اكناف

به سوى روى تو چشم اميد دشمن و دوست

به گرد كوى تو اهل وفاق و اهل خلاف

حسين استاد ولى

22 / رجب / 1418

2/9/1376


پاورقي

1_ درخـت بـلنـد خـرمـا.