بازگشت

6- ممانعت از ازدواج شيطنت آميز


تلاش معاوية بن ابي سفيان در برخوردهاي اجتماعي بر آن بود تا کاري کند که فکر کنند رابطه اش با حسن بن علي عليهما السلام خوب است و از نفوذ اهل بيت عليهم السلام به نفع خود استفاده کند. او در همين راستا سعي فراوان کرد تا قرابت و خويشاوندي با بني هاشم برقرار کند، از اين رو مروان بن حکم، فرماندار مدينه را فرستاد تا از زينب دختر عبد الله بن جعفر براي پسر خود يزيد خواستگاري نمايد. او به مروان گفت: چون ما بر اين قرابت اصرار داريم، تو از جهت مهريه محدوديتي نداري، تضمين کن که بدهي هاي عبد الله جعفر پرداخت شود.



مروان بن حکم مطالبش را با عبدالله بن جعفر در ميان گذاشت. عبدالله در جواب گفت: در اين امر بايد با بزرگ خويش حسن بن علي عليهما السلام به مشورت بنشينيم و هرچه او صلاح دانست عمل کنيم.



مروان به همين هدف، مجلسي ترتيب داد و بزرگان بني هاشم و بني اميه را دعوت کرد و جاي حسن بن علي عليهما السلام را بالاي مجلس قرار داد و با اطمينان خاطر خواسته معاويه را مطرح کرد و گفت: «پدرش مهريه را هر مقدار که مي خواهد تعيين کند و نيز همه قرض هاي عبدالله را خواهيم پرداخت و بين بني هاشم و بني اميه صلحي هميشگي برقرار خواهد شد.»



آن گاه ادامه داد: «يزيد جواني است که هرگز همتايي ندارد. ابرها به برکت وجود او مي بارند! بايد بدانيد در اين ازدواج افتخاري که نصيب بني هاشم مي شود، بيش از آن است که نصيب بني اميه خواهد شد!»



سخنان مروان که به اين جا رسيد امام مجتبي عليه السلام به پا خاست و نقشه هاي معاوية بن ابي سفيان را در اين خواستگاري سياسي فاش و خنثي ساخت و در چند جمله، مطالب بي اساس مروان بن حکم را پاسخ داد:



الف) اين که گفتي مهريه زينب را هرچه پدرش تعيين کند خواهيم پرداخت، توجه داشته باشيد ما در ازدواج فرزندانمان از سنت رسول خدا صلي الله عليه و آله تجاوز نخواهيم کرد، بلکه به مهر السنة (156) پاي بند هستيم.



ب) سابقه ندارد ما با مهريه دختران خود قرض هايمان را ادا کنيم.



پ) اگر بين بني هاشم و بني اميه دشمني وجود دارد، براي خداست، پس به خاطر دنيا صلح و آشتي نخواهد شد.



ت) همانا يزيد از دودمان بت پرستان جاهليت است و چيزي بر آن افزون نگرديده است.



ث) اين که گفتي افتخار بني هاشم به اين ازدواج بيش تر است تا بني اميه، بايد گفت اگر خلافت بر نبوت برتري داشت، در اين امر افتخاري نصيب ما مي شد، اما نبوت اولي و اشرف از خلافت است، پس شما به افتخار و عزت مي رسيد نه ما.



ج) بارش باران به خاطر اهل بيت رسول خدا صلي الله عليه و آله است نه شما.



و در پايان فرمود: «ما بهتر ديديم که زينب را به عقد پسر عمويش قاسم بن محمد بن جعفر در آوريم و مهريه اش را يکي از زمين هاي زراعي خود در مدينه قرار داده ام که اين مزرعه را معاويه به ده هزار دينار از من مي خواست و ندادم و مسلم اين مزرعه آنان را بي نياز مي کند و جواب گوي گرفتاري شان خواهد بود.» (157)



بدين ترتيب، اساس اين ازدواج سياسي درهم ريخت و معاويه نتوانست به آرمان هاي شيطاني خود برسد و عده اي ساده انديش را گول بزند.



و همچنين معاوية بن خديج مي گويد: معاوية بن ابي سفيان مرا نزد امام حسن مجتبي عليه السلام فرستاد تا يکي از دختران و يا خواهرانش را براي يزيد خواستگاري کنم. براي اين امر به مدينه خدمت امام مجتبي عليه السلام رسيدم و پيغام معاويه را رساندم.



حضرت فرمود: «انا قوم لانزوج نسائنا حتي نستامرهن ما دختران خود را در انتخاب شوهر آزاد مي گذاريم.»



ابن خديج مي گويد: من به همراه يکي از بانوان بيت، نزد دختر آن حضرت رفتم، ليکن در جواب گفت: به خدا قسم! اين کار محال است، زيرا معاويه در ميان ما مسلمانان همانند فرعون است و از او پيروي مي کند. او مردان را مي کشد و زنان را به خود وا مي گذارد. من برگشتم و عرض کردم يا بن رسول الله دخترت معاويه را تشبيه به فرعون کرد و به اين امر راضي نگرديد.



امام عليه السلام فرمود: «يامعاوية اياک و بغضنا اي معاويه، از دشمني با ما بپرهيز» و سپس گفت: رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: «لايبغضنا و لا يحسدنا احد الا زيد يوم القيامة عن الحوض بسياط من نار هرکس نسبت به خاندان ما کينه و حسد ورزد، خداوند در روز قيامت او را از حوض کوثر با تازيانه هاي آتشين دور خواهد کرد.»



در برخورد فوق، امام مجتبي عليه السلام از حيله گري و سياست هاي شيطاني معاويه پرده برداشت و فرستاده اش معاوية بن خديج با نوميدي برگشت و بر اين ارتباط و پيوند سياسي دست نيافت. (158)