بازگشت

تسامح نبود


برخى از مستشرقان كه در مطالعات خويش،به ژرفاى مطالب و همه ى جوانب نمى انديشند، از مقدمه هايى سست،به نتايجى به نظر خود،محكم مى رسند و دچار ذوق زدگى مى شوند.



عده ايى از همين دسته،بر اساس همين مطالعات سطحى وبر اثر بى اطلاعى گمان برده اند كه امام حسن-درود خدا بر او-در جنگ با معاويه،سستى كرده است و گرنه با پشتكار بيشتر، پيروز مى شد!



اينان اگر با ژرف نگرى،متون اصلى تاريخهاى مسلم آندوره را مطالعه مى كردند،و همه ى جوانب امر را در نظر مى گرفتند،هرگز به نتيجه يى چنين ياوه نمى رسيدند،چرا كه امام،به شهادت تاريخ،ايام سازندگى زندگى خويش را سرافرازانه در ركاب پدر،در جنگ جمل و صفين و غير آن گذراند و هماره شجاعانه تا تيغرس دشمن،شمشير زد و پيش رفت و پيروز بازگشت...



پس امام حسن (ع) از جنگ نمى هراسيد،او خود مردم را به جنگ با معاويه ترغيب كرد...اما صلح او در آن شرايط ويژه،علاوه بر آنكه از جهت سياست داخلى و حفظ خون شيعيان و مصالح داخلى اسلام لازم مى نمود،از نظر سياست خارجى اسلام نيز،يك دور انديشى عميق و حيرت آور بود،چرا كه در همان ايام،امپراطورى روم شرقى كه-پيشتر بارها ضربت هاى سنگينى از اسلام چشيد-،در صدد تلافى و در كمين بود تا در فرصتى مساعد،انتقام بگيرد.



به هنگامى كه سپاه امام و معاويه روياروى هم،صف بستند،آنان هم مقدمات حمله يى ناگهانى را فراهم آوردند و اگر امام به جنگ ادامه مى دادند،ممكن بود،ضربتى سخت به پيكر اسلام وارد آيد،اما چون امام صلح كرد،نتوانستندكارى از پيش ببرند (40).

پاورقي

40- تاريخ يعقوبى ج 2 ص 206