بازگشت

حوادث دوران حكومت امام مجتبى عليه السلام


1. ترور امام حسن عليه السلام



مرحوم صدوق مى نويسد:



معاويه جاسوسى را به سوى تعدادى از منافقان و خوارج مثل عمرو بن حريث، اشعث بن قيس، شبث ابن ربعى و... روانه ساخت و به هريك از آنها وعده داد كه در صورت كشتن امام حسن عليه السلام دويست هزار درهم، به همراه فرماندهى بخشى از لشكريان شام اعطا كند. امام عليه السلام كه از توطئه دشمنان آگاهى داشت، حتى در حال نماز از زره استفاده مى نمود. روزى يكى از مخالفان، در حال نماز به سوى حضرت تيراندازى كرد كه با برخورد به زره، اثر نكرد. و نيز هنگامى كه حضرت شبانه از ساباط مداين عبور مى كرد، يكى از منافقان خنجرى مسموم بر ران مباركش زد كه موجب شد حضرت در مداين بسترى و مورد معالجه قرار بگيرد.»14

2. خيانت فرماندهان



يكى از حوادث اسفبار، كه زمينه ساز تضعيف روحيه سپاهيان امام مجتبى عليه السلام شد، خيانت فرماندهان بود. يكى از آنان، فردى است به نام «حكم» كه از بزرگان قبيله «كِندَه» بود. امام عليه السلام او را براى فرماندهى چهار هزار نفر، به شهر انبار گسيل داشت. معاويه در نامه اى او را تطميع كرد و پانصد هزار درهم براى وى فرستاد . اين فرمانده، دين خود را به دنيا فروخت و روانه شام شد.15



يكى ديگر از فرماندهان خائن، مردى است از قبيله «بنى مراد» كه او نيز به همان شيوه ذكر شده فريفته شد.



عبيداللّه بن عباس از ديگر فرماندهانى است كه فريب معاويه را خورد. او كه فرماندهى دوازده هزار نفر را عهده دار بود، شبانه به سوى معاويه گريخت. قيس بن سعد در نامه اى به امام مجتبى عليه السلام جريان پيوستن وى به معاويه را چنين شرح مى دهد:



چون عبيداللّه بن عباس در قريه «حَبّونيَّه»، كه مقابل اراضى «مِسكَن» است، سپاه را رو به روى لشكرگاه معاويه مستقر ساخت، معاويه فرستاده اى به نزد عبيداللّه روانه كرد و او را به سوى خود دعوت نمود و تعهّد كرد كه به او يك ميليون درهم بپردازد؛ نصف آن را نقد و نصف ديگرش را پس از داخل شدن در كوفه. او، شبانه به سوى لشكر معاويه رفت و چون صبح شد، مردم امير خود را نيافتند و با من (قيس بن سعد) نماز صبح را به جاى آوردند.16

3. صلح با معاويه



از ديگر حوادث مهم، صلح امام مجتبى عليه السلام با معاويه است؛ صلحى كه به تعبير امام باقر عليه السلام «براى امت، از آنچه خورشيد بر آن مى تابد، بهتر بود.»17 و همان گونه كه خود فرمود: «بسان صلح حديبيّه است.» و به نقل بسيارى از مفسران قرآن كريم امام حسن عليه السلام از اين صلح به «فتح مبين» ياد مى كند: «انّا فتحنا لك فتحاً مبيناً». كتاب هاى بسيارى در باره صلح آن حضرت نگاشته شده و آن را از ابعاد مختلفى بررسى نموده اند. از آنجا كه سخنان و پاسخ هاى امام عليه السلام در اين موضوع، روشنى بخش تاريكى هاى شبهه آميز است، به صورت اختصار، به بخشى از آنها اشاره مى شود:

پاورقي

14. اختيار معرفة الرّجال، ص 113.

15. بحارالانوار، ج 44، ص 48.

16. الروضة من الكافى، ص 330، به نقل از بحارالانوار، ج 44، ص 25.

17. مجمع البيان، ج 9ـ10، ذيل آيه.