بازگشت

ذكر حال جعفر بن حسن مُثنّى و در بيان اولاد او


ابوالحسن جعفر بن حسن سيّدى با زلاقت زبان و طلاقت لسان بود و در شمار خُطباى بنى هاشم مى رفت و او اكبر برادران خود بود و او نيز به حبس منصور افتاد لكن او را رها كرد تا به مدينه مراجعت نمود، چون سنين عمرش به هفتاد رسيد در مدينه وفات نمود، و او را چهار پسر و شش دختر بود:

1 - عبداللّه ، 2 - قاسم ، 3 - ابراهيم ، 4 - حسن ، 5 - فاطمه ، 6 - رقيّه ، 7 - زينب ، 8 - امّ الحسن ، 9 - امّ الحسين ، 10 - امّ القاسم . امّا عبداللّه و قاسم بلاعقب بودند، و امّا ابراهيم مادرش امّ وَلَدى بوده از روميّه و از اَحفاد او است : عبداللّه بن جعفر بن ابراهيم كه مادر او آمنه دختر عبيداللّه بن الحسين الا صغر بن على بن الحسين عليهماالسّلام بوده . و اين عبداللّه در ايّام خلافت ماءمون سفر فارس كرد هنگامى كه در سايه درختى خفته بود جمعى از خوارج بر او تاختند و او را مقتول ساختند و از وى جز دخترى به جاى نماند و او را محمّد بن جعفر بن عبيداللّه بن حسين اصغر كابين بست و در سراى او وفات يافت و نسل ابراهيم بن جعفر منقرض شد.

امّا حسن بن جعفر؛ پس او آن كس است كه در واقعه فخّ تخلّف كرد و او را چند دختر و پنج پسر بود:

1 - سليمان ، 2 - ابراهيم ، 3 - محمّد، 4 - عبداللّه ، 5 - جعفر. و از دختران او است : فاطمة الكبرى معروف به امّ جعفر و او را عمر بن عبداللّه بن محمّد بن عمران بن على بن ابى طالب عليه السّلام تزويج كرد و سليمان و ابراهيم در حيات پدر وفات كردند و محمّد معروف بود به سليق و مادرش مليكه دختر داود بن حسن بن حسن مثنّى بود و او را يك دختر و دو پسر بود: عايشه و محمّد و على . و على معروف به ابن المحمّديّه و او را هفت تن اولاد بوده و احفاد او در بلاد متفرّق شدند جمعى در راوند و برخى در همدان و جمله اى در قزوين و مراغه ساكن گشتند. و از ايشان است در راوند كاشان سيّد عالم فاضل كامل اديب محدّث مصنّف ضياء الدّين ابوالرّضا فضل اللّه بن على بن الحسين بن عبيداللّه بن محمّد بن عبيداللّه بن محمّد بن عبيداللّه بن حسن بن على بن محمّد سليق صاحب ((ضوء الشّهاب )) تلميذ ابوعلى بن شيخ الطائفه .

امّا عبداللّه بن حسن بن جعفر او را چهار پسر بود: محمّد و جعفر و حسن و عبداللّه ، و مادر ايشان زنى از علوييّن بوده . و محمّد را فرزندى بود على نام مُلَقَّب به ((باغر)) و اين لقب بدان يافت كه با ((باقر)) غلام متوكّل عبّاسى كه مردى نيرومند بود و تيغ بر متوكّل راند و او را بكشت ، مصارعت كرد و در كشتى بر او غلبه جست مردم در عجب شدند و سيّد را باغر لقب دادند و فرزندان او بسيار شدند. وامّا برادر محمّد بن عبداللّه اميرى جليل بود و او را ماءمون ، ولايت كوفه داد.

ابو نصر بخارى گفته كه در كاشان و نيشابور از اولاد عبداللّه عدد كثير است .(118) امّا جعفر بن حسن بن جعفر بن حسن مثنّى او را هفت پسر و سه دختر بود و اسامى پسران او تمام محمّد است و هركدام را كنيه اى است بدين طريق : ابوالفضل محمّد و ابوالحسن محمّد و ابو احمد محمّد و ابو جعفر محمّد و ابو على محمّد و ابوالحسين محمّد و ابوالعبّاس محمّد، و اسامى دختران : فاطمه و زينب و امّ محمّد است .(119)

ابوالفضل محمّد در ايام مستعين در كوفه خروج كرد و ابن طاهر او را به توليت كوفه فريب داد تا او را ماءخوذ داشت و به جانب سُرّمَن رَاى كوچ داد و در محبس افكند و او در حبس وفات نمود و اولاد او زياد شدند و در بغداد امامت كردند. و امّا ابوالحسن محمّد او را ابوقيراط مى گفتند و او را نيز فرزندان بسيار شد و از احفاد اوست : ابوالحسن محمّد بن جعفر نقيب طالبييّن در بغداد مُلَقّب به ابوقيراط. و ابواحمد و ابوجعفر و ابوالعبّاس بلاعقب بودند و ابوعلى و ابوالحسين صاحب فرزندان بودند.

پاورقي

118- ((سرّالسلسله العلويّه )) ص 20.

119- بدان كه از احفاد عبداللّه امير است ، السيّد ابوالسعادات هبة اللّه بن على بن محمّد بن على بن عبداللّه بن حمزة بن محمّد بن عبداللّه بن ابى الحسن عبداللّه الامير بن عبداللّه بن الحسن بن الحسن بن على بن ابى طالب عليهماالسّلام معروف به ابن الشجرى النحوى صاحب تصنيفاتى در نحو و غيره مانند شرح لمع و امالى و حماسه ، وفات كرد سنه (542) پانصد و چهل و دو، مدفون شد در خانه خودش در كرخ در بغداد رضوان اللّه عليه . (شيخ عبّاس قمى رحمه اللّه )