بازگشت

در ميدان جنگ جمل


با همه تلاش و کوششي که امير المؤمنين(ع)انجام داد تا شايد پيمان شکنان بصره دست از ماجراجويي برداشته و به راه حق بازگردند، توفيقي در اين راه حاصل نشد و شيطان بر آنها چيره شد و آنها را از ياد حق بيرون برد، و بالاخره پس از اينکه جمعي از مردم بي گناه بصره را کشتند، امير المؤمنين(ع)به جنگ ايشان آمد و پس از گفتگوها و اتمام حجت، جنگ آغاز شد و به فاصله کمي پيمان شکنان شکست خورده و طلحه و زبير کشته شدند.



اما مردماني که اطراف شتر عايشه را گرفته بودند، بسختي از هودج عايشه دفاع مي کردند، و هر دسته که کشته مي شدند دسته ديگر جاي آنها را گرفته و سرسختانه مقاومت مي کردند.



علي(ع)که متوجه شد تا آن شتر ميشوم سر پاست، اين نادانان و فريب خوردگان از مقاومت خويش دست برنمي دارند و آشوب و فتنه خاموش نمي شود، در صدد بر آمد تا هر چه زودتر آن شتر را از پاي درآورد.



و در اينجا همانگونه که پيش از اين نقل کرديم و ابن شهر آشوب نيز در مناقب روايت کرده، گويد: امير المؤمنين(ع)در روز جمل پسرش محمد حنفيه را طلبيد و نيزه خود را به او داده، فرمود: شتر عايشه را هدف اين نيزه قرار ده و آن را از پاي درآور.»محمد نيزه مخصوص پدر را گرفته و حمله کرد، ولي بنو ضبه(که اطراف شتر عايشه بودند و بسختي از آن حمايت مي کردند)مانع پيشرفت او شده و او را از رسيدن به شتر بازداشتند، و محمد بناچار نزد پدر بازگشت.



در اين وقت حسن بن علي(ع)پيش رفت و نيزه را از او گرفته و به سوي شتر حمله کرد و خود را بدان رسانده و نيزه اش را به او زده، بازگشت در حالي که خون آن شتر بر نيزه بود.



محمد که اين منظره را ديد، رنگش دگرگون شد(و خجالت کشيد).



امير المؤمنين(ع)بدو فرمود:



«لا تانف فانه ابن النبي و انت ابن علي » (43)



(ناراحت مشو که او فرزند پيغمبر است و تو فرزند علي هستي!)



باري با پايداري و شجاعت فرزند رسول خدا(ص)و سبط اکبر آن حضرت امام مجتبي و ديگر شجاعان بالاخره شتر ميشوم عايشه از پاي در آمد، و جنگ جمل به نفع لشکر حق به پايان رسيد، و پس از آن حدود يک ماه امير المؤمنين(ع)در بصره سکونت فرموده، و پس از آن به کوفه آمد و مقر حکومت خود را کوفه قرار داد.



و در تواريخ آمده که در مدت توقف آن حضرت در بصره، مدتي مبتلا به کسالت و بيماري شد و فرزندش حسن بن علي(ع)به جاي آن حضرت، امامت مردم را به عهده داشت. (44)

پاورقي

43.مناقب آل ابيطالب، (چاپ قم)، ج 4، ص 21.



44.بحار الانوار، (چاپ کمپاني)، ج 8، ص 442.