بازگشت

در زمان حکومت پدر


پس از قتل عثمان بالاخره توده ملت اسلامي آن زمان به اين نتيجه رسيدند که تنها علي بن ابيطالب(ع)است که مي تواند اين کشتي گرداب گرفته را به ساحل نجات برساند، و جلوي انحرافات و کجروي ها را گرفته و رهبري کند، اما هزاران افسوس که دير به اين نتيجه رسيدند و کجروي ها و انحرافات اثر سوء خود را روي مردم گذارده و به حد کافي هواهاي نفساني و هوسهاي شيطاني، مردم را بد عادت کرده و آنها به ظلم و تعدي و دروغ و تهمت و مال اندوزي خو گرفته بودند، و ديگر کسي نمي توانست آنها را به خوي انساني و اسلامي زمان رسول خدا(ص)و بلکه زمان ابوبکر نيز بازگرداند...



چنانکه ديديم و مي دانيم که وقتي علي(ع)خواست آنها را از آن کجروي ها و انحرافات و حيف و ميلهاي نامشروع باز دارد، به جنگ آن حضرت آمده و آن همه جنايت آفريدند، و بالاخره هم نگذاردند اسلام به مسير اصلي خود بازگردد، و بلکه راه انحراف را براي ديگران نيز باز کرده و جرئت ظلم و جسارت قيام عليه خليفه اسلام و رهبران واقعي اسلام را به امثال معاويه و يزيد و بني اميه و بني عباس دادند، و اعمال جنايت بار آنها را نيز توجيه کردند.



چنانکه خود آن حضرت اين پيش بيني را مي کرد و هنگامي که براي بيعت به نزد او آمدند بدانها فرمود:



«دعوني و التمسوا غيري فانا مستقبلون امرا له وجوه و الوان، لا يقوم لها القلوب و لا يثبت عليه العقول، و ان الآفاق قد اغامت، و المحجة قد تنکرت، و اعلموا اني ان اجبتکم رکبب بکم ما اعلم و لم اصغ الي قول القائل و عتب العاتب...» (40)



(مرا وا گذاريد و غير مرا بجوييد که ما به استقبال کاري مي رويم که چهره ها و رنگهاي گوناگوني دارد و دلها در برابر آنها نايستد و خردها در برابر آنها پايدار نماند، افقهاي روشن را ابرها گرفته، و راه گم شده است، و اين را بدانيد که اگر من به دعوت شما پاسخ دهم(و خلافت را بپذيرم)آنچه را خودم مي دانم انجام خواهم داد و به سخن گوينده شما و سرزنش کننده گوش نخواهم داد(و هر چه را خودم و بر طبق علم و فهم خودم تشخيص دادم عمل خواهم کرد)...)



و اين سخنان به همان خاطر بود که امام(ع)مي دانست مردم به وضع حکومت عثماني و بذل و بخششهاي بي حساب و عزل و نصبهاي بيجا و بدون معيار عادت کرده، و تغيير آن وضع بسيار دشوار و يا در زمره کارهاي محال خواهد بود، ولي بالاخره فشار مردم و احساس وظيفه و مسئوليت، امام(ع)را وارد معرکه کرد و به دنبالش آن همه گرفتاري و درگيري براي آن بزرگوار پيش آورد و بالاخره هم جان شريف بر سر اين کار گذارد...



باري پس از قتل عثمان، مردم براي بيعت با علي(ع)به خانه آن حضرت هجوم آوردند، به گونه اي که خود آن حضرت در خطبه «شقشقيه »مي فرمايد:



«فما راعني الا و الناس کعرف الضبع الي ينثالون علي من کل جانب، حتي لقد وطي ء الحسنان و شق عطفاي، مجتمعين حولي کربيضة الغنم، فلما نهضت بالامر نکثت طائفة و مرقت اخري و قسط آخرون کانهم لم يسمعوا کلام الله حيث يقول:



«تلک الدار الآخرة نجعلها للذين لا يريدون علوا في الارض و لا فسادا و العاقبة للمتقين ».



بلي و الله لقد سمعوها و وعوها، و لکنهم حليت الدنيا في اعينهم و راقهم زبرجها».



(پس از قتل عثمان)چيزي مرا به هراس نيفکند جز آنکه مردم را ديدم مانند يال کفتار(زنجير وار)به سوي من از هر طرف هجوم آورده و به سرم ريختند تا جايي که حسن و حسين زير دست و پا رفتند و دو طرف جامه من پاره شد، و مانند گله گوسفند دور من جمع شدند، و چون به کار خلافت قيام کردم، گروهي پيمان شکستند و گروه ديگر از دين بيرون رفتند، و دسته ديگر ستم کردند، گويا اينان نشنيده اند که خداي تعالي فرمايد: «اين خانه آخرت را قرار دهيم براي آنان که نجويند برتري در زمين و نه تبهکاري، و سرانجام نيک از آن پرهيزکاران است »چرا به خدا سوگند اين آيه را شنيده و به ذهن خود سپرده اند، ولي دنيا در چشمشان آراسته شد و زيورش آنان را فريفته است.)

پاورقي

40.نهج البلاغه، خطبه 90.