بازگشت

سخنراني جالب امام حسن(ع)در حضور پدر


از تفسير فرات بن ابراهيم کوفي روايت شده که به سند خود از امام صادق جعفر بن محمد(ع)روايت کرده که فرمود: روزي علي بن ابيطالب(ع)به فرزندش حسن فرمود:



«يا بني قم فاخطب حتي اسمع کلامک »!



پسرم برخيز و سخنراني کن تا من سخنراني تو را بشنوم.)



عرض کرد: چگونه(در حضور شما)مي توانم سخنراني کنم و به صورت شما نگاه کنم که من از شما حيا مي کنم(و خجالت مي کشم).



علي(ع)زنان و اهل خانه را جمع کرده، و خود از آن مجلس دور و پنهان شد، و به جايي رفت که سخنراني فرزند خود را بشنود.



در اين وقت حسن(ع)برخاست و اين سخنراني را ايراد کرد:



«الحمد لله الواحد بغير تشبيه، الدائم بغير تکوين القائم بغير کلفة، الخالق بغير منصبة، الموصوف بغير عاية، المعروف بغير محدودية العزيز لم يزل قديما في القدم، ردعت القلوب لهيبته، و ذهلت العقول لعزته و خضعت الرقاب لقدرته، فليس يخطر علي قلب بشر مبلغ جبروته، و لا يبلغ الناس کنه جلاله، و لا يفصح الواصفون منهم لکنه عظمته، و لا تبلغه العلماء بالبابها، و لا اهل التفکر بتدبير امورها، اعلم خلقه به الذي بالحد لا يصفه، يدرک الابصار و لا تدرکه الابصار، و هو اللطيف الخبير اما بعد فان عليا باب من دخله کان مؤمنا، و من خرج منه کان کافرا اقول قولي هذا و استغفر الله العظيم لي و لکم »(ستايش خداي يکتايي راست که شبيهي ندارد، آن ابدي بدون خلقت، آنکه بدون تکلف و رنجي قائم به کارهاست، آفريدگاري که بي رنج آفريده، و موصوف بي نهايت و آنکه حدي براي نيکي هايش متصور نيست، توانا و ابدي، آنکه دلها در برابر هيبتش فروتن، و خردها در برابر عزتش واله و حيران، و گردنها در برابر قدرتش خاضع گشته، و قدر و جبروتش به قلب هيچ بشري خطور نکند، و به کنه جلالش هيچ انساني نرسد، توصيف کنندگان، کنه عظمتش را نتوانند وصف کنند، و دانشمندان با خرد و عقل خود بدو نرسند، و نه انديشمندان به تدبير کارهايش، داناترين مخلوقش کسي است که به حد و اندازه توصيفش نکند، ديده ها را برسد و ديده ها به او نرسند، و اوست لطيف و بينا.و بعد، براستي که علي(ع) بابي است که هر کس بدان درآمد مؤمن است و هر کس از آن بيرون رفت کافر خواهد بود، اين را گفتم و از خداي بزرگ براي خود و شما آمرزش خواهم.)



در اينجا علي(ع)برخاست و نزديک رفته ميان ديدگان حسن را بوسيد و گفت:



«ذرية بعضها من بعض و الله سميع عليم » (12)



کنايه از اينکه او بحق، يادگار پدرش و يادگار رسول خدا(ص)مي باشد.

پاورقي

12.بحار الانوار، ج 43، صص 51-350 و خلاصه آن را نيز ابن کثير از علماي اهل سنت در البداية و النهاية، ج 8، ص 37 نقل کرده است.