بازگشت

جود و بخشش امام حسن (ع)


امـام حـسـن (ع) سـه نـوبـت دارايـي اش را بـا خـدا تـقـسـيـم كـرد و در دو نـوبـت از تـمـام مال خود در راه خدا گذشت.

مـردي نـزد امام (ع) اظهار حاجت كرد. امام (ع) فرمود: حاجتت را بنويس و به مابده. او چنان كرد. امام (ع) نامه اش را خواند و دو برابر خواسته اش بدو بخشيد.

يكي از حاضران گفت :

اي پسر رسول خدا! اين نامه چقدر براي او پر بركت بود؟)

فـرمـود:(بـركـت آن بـراي مـا بـيـشـتـر بـود؛ زيـرا مـا را اهل معروف ساخت. مگر نمي داني كه نيكي آن است كه بدون درخواست ،به كسي چيزي بدهي ؛ امّا آنچه پس از درخواست مي دهي در برابر آبروي خواهش كننده ، بهاي ناچيزي است. چه بسا وي ، شب را با اضطراب و ميان بيم واميد بسر برده و نمي دانسته كه در برابر عرض ‍ نيازش دست ردّ بـر سينه او خواهي زد يا با شادماني خواهشش را برآورده مي كني. و اكنون با تن لرزان و دل تـرسـان و پـريشان نزد تو آمده است. اگر تو فقطبه قدرخواسته اش به او ببخشي ، در برابرآبرويي كه نزد تو ريخته بهاي اندكي به او داده اي.)

مردي از امام (ع) كمك خواست. حضرت پنجاه هزار درهم و پانصد دينار به وي داد و فرمود:

كـسـي را بـراي حـمـل ايـن بار حاضر كن. و چون كسي را حاضر كرد، رداي خود را به وي داد و فرمود: اين هم ، اجرت باربر.