بازگشت

زمامداران معاصر


1. پيامبر اسلام، حضرت محمد (ص) (11-1 ق.).

2. ابى بكر بن ابى قحافه (13-11 ق.).

3. عمر بن خطاب (23-13 ق.).

4. عثمان بن عفان (35-23 ق.).

5. اميرالمؤمنين، على بن ابى طالب (ع) (40-35 ق.).

6. معاوية بن ابى سفيان (60-35 ق.).

از ميان زمامداران فوق، پيامبر اسلام (ص) و اميرالمؤمنين (ع) علاقه و محبّت ويژه اى به امام حسن (ع) داشتند. سخنان و سيره عملىِ پيامبر اسلام(ص) با امام حسن و برادرش، امام حسين(ع) گوياى شدت محبّت آن حضرت به اين دو بزرگوار بوده است كه مورخان و محدثان اهل سنّت و شيعه، آنها را به طور متواتر نقل كرده اند؛ از جمله، پيامبر اكرم (ص) درباره آنان فرمود:

«اَلْحَسَنُ و اَلْحُسَيْنُ سِيِّدا شَبابِ اَهْلَ الْجَنَّةِ»(1) و «رَيْحانَتاىَ مِنْ هذِهِ الْاُمَّةِ»(2) و «هذانِ اِبْناىَ وَاِبْنا اِبْنَتىَّ، اَللَّهُمَّ اِنّكَ تَعْلم اِنّى اُحِبّهُهُما فَأحِبَّهُما»(3).

و در جاى ديگر فرمود:

مَنْ اَحبَّ الْحَسَنَ وَ الحُسَيْنَ أحَبَبتُهُ وَمَنْ اَحْبَبْتُهُ اَحبَّهُ اللّهُ، وَمَنْ اَحَبَّهُ اللَّهُ اَدْخَلَهُ الْجَنّةَ، وَمَنْ اَبْغَضَهُما اَبْغَضْتُهُ وَمَنْ اَبْغَضْتُهُ اَبْغَضَهُ اللَّهُ وَمَن أبْغَضَهُ اللّهُ اَدْخَلَهُ النار.(4)

همچنين درباره امام حسن (ع) فرمود: «حَسَنٌ مِنّي وَاَنَا مِنْهُ اَحَبَّ اللّهُ مَنْ اَحَبَّهُ».(5)

حضرت على (ع) نيز امام حسن (ع) را در همه امور كمك كار و در كنار خود داشت. وصيت هاى آن حضرت به امام حسن (ع) معروف و مشهور است و در نهج البلاغه به تفصيل نقل شده است. آن حضرت به خاطر فضيلت ها و ارزش هايى كه در وجود امام حسن(ع) سراغ داشت، وى را وصى و جانشين و امام پس از خود معرفى كرد. در اين باره ادله و حجت هاى بسيارى در دست است؛ از جمله، روايتى است از سليم بن قيس هلالى كه گفت:

شَهِدْتُ اَميرَالمُؤمِنينَ(ع) حينَ اَوْصى اِلى اِبْنِهِ الْحَسَن وَاَشْهَدَ عَلى وَصيّتِهِ الْحُسَيْنَ وَمُحَمّداً وَجَميعَ وُلْدِهِ ورُؤَساءَ شيعَتِهِ وَاَهْلَ بَيْتِهِ. ثُمَّ دَفَعَ اليْهِ الْكِتابَ وَالسَّلاحَ وَقالَ لَهُ: يا بُنىّ أمَرَني رَسُولُ اللّه (ص) اَنْ اَوْصى اِلَيْكَ وَاَدْفَعُ اِلَيكَ كُتُبى وَسَلاحي كَما اَوْصى اِلَىَّ وَدَفَعَ اِلىّ كُتُبَهُ وَسَلاحَهُ، وَاَمرني اَنْ آمُرَكَ اِذا حَضَرَكَ الْمَوْتَ أنْ تَدْفَعَها اِلى اَخيكَ الَحُسَيْنَ....(6)

سليم بن قيس گفت: من شاهد بودم آن زمانى را كه اميرالمؤمنين (ع) به فرزندش، امام حسن (ع) وصيت نمود و بر اين وصيت، تمام فرزندان خويش، از جمله امام حسين، محمد بن حنفيه و رؤساى شيعه و اهل بيت خويش را گواه گرفت. سپس ودايع امامت، مانند كتاب و سلاح، را به امام حسن (ع) داد و به وى گفت: اى فرزندم! پيامبر گرامى (ص) به من دستور داد تا به تو وصيت كنم، سلاح و كتابم را به تو بدهم، همان طورى كه او به من وصيت كرد. آن حضرت به من دستور داد تا تو را امر نمايم به اين كه هرگاه مرگ تو را فرا گيرد، آنها را به برادرت، حسين (ع) تحويل دهى (و امامت را به وى بسپارى).

سه خليفه اوّل نيز با آن حضرت رفتارهاى مناسبى داشته و با ديده احترام مى نگريستند؛ اما معاويه، كه پس از شهادت اميرالمؤمنين، على (ع) خود را خليفه بلامنازع مسلمانان مى پنداشت، با مكر و حيله، ياران و بزرگان قوم را از اطراف امام حسن (ع) دور كرده و آن حضرت را در ميدان سياست و حكومت تنها گذاشت.

امام حسن (ع) گرچه تلاش زيادى نمود تا در برابر تهاجم سنگين سياسى و نظامىِ معاويه از خلافت به حق خويش دفاع كند، اما با خيانت بسيارى از سردمداران و كوتاهى سران اقوام و طوايف، آن حضرت با تعداد اندكى از شيعيان، تنها مانده و ناچار به صلح با معاويه شد. معاويه با اين كه صلح نامه را با گواهى برخى از صحابه پيامبر (ص) امضا كرده بود، اما به آن پاى بند نبوده و بر خلافش عمل نمود؛ از جمله، براى قتل امام حسن (ع) مكر انديشيد و همسر آن حضرت را به مسموم و شهيد نمودن ايشان وادار ساخت

پاورقي

1 . بحار الأنوار، ج 22، ص 502، باب 1، ح 48؛ اهل البيت، ص 273؛ مناقب آل أبى طالب، ج 3، ص 163.

2 . بحار الأنوار، ج 37، ص 73، باب 50، ح 40؛ الإرشاد، ج 2، ص 28 (با اندكى اختلاف در عبارت).

3 . الإرشاد، ج 2، ص 27.

4 . همان، ج 2، ص 28.

5 . بحار الأنوار، ج 43، ص 306، باب 12، ح 66.

6 . كشف الغمة فى معرفة الأئمة، ج 2، ص 102.