بازگشت

يك اشكال و پاسخ آن


قبل از پرداختن به اين مطلب و بيان مفاد آن ، لازم ديديم به اشكال يكى از محققان (سيد مهدى روحانى ) پاسخ دهيم كه مى گويد:

((اين آيه ، تنها دلالتى كه دارد اين است كه آوردن فرزندان ((اصحاب )) اين دعوت جديد مطلوب است و بيشتر از اين چيزى نمى گويد، چنان كه فرمود: ((ابناءنا)) و فرمود((ابنائى ))، و در آيه چيزى كه بر لزوم آوردن فرزندان شخص صاحب دعوت دلالت كند وجود ندارد و همين كه فرزندان يكى از اصحاب دعوت باشند، در صدق امتثال كافى است ، پس آيه نمى رساند كه حسنين فرزندان رسول خدايند))

در پاسخ مى گوييم :

1)امام على (ع ) در روز عاشورا به اين آيه مباركه استدلال كرد كه خداوند او را نفس پيامبر و فرزندانش را فرزندان او و زنش را زنان آن حضرت قرار داده است . امام كاظم (ع ) نيز با اين آيه بر هارون الرشيد احتجاج كرد و يحيى بن يعمر و نيز سعيد بن جبير چنان كه خواهد آمد بر حجاج استدلال نمود. اين استدلال و احتجاج به واسطه يك امر تعبدى صرف نبود، بلكه به ظهور آيه مباركه بود كه دشمن راهى جز تسليم و خضوع در برابرش نيافت و مجبور به پذيرش آن شد.

2)اگر مراد از ((انباءنا))مطلق فرزندان اصحاب دعوت بود، بايد مقصود از ((اءنفسنا))تمامى مردانى باشد كه اين را پذيرفته بودند، نه فقط شخص ‍ رسول اكرم صلى الله عليه و آله بنابراين مناسبت تر اين بود كه به جاى ((اءنفساء))مى فرمود:((ورجالنا ورجالكم .)) به علاوه مناسب نيست كه مقصود از ((انفس )) شخص رسول خدا صلى اله عليه و اله باشد و مراد از ((اءنباء)) و ((نساء))، فرزندان و زنان ديگران ، زيرا ظاهر اين است كه فرزندان و زنان همان كسانى مورد نظر است كه لفظ ((انفسنا))منظور است ، زيرا اگر منظور از ((انفسنا)) شخص رسول اكرم صلى اله عليه و اله باشد و مراد از ((ابناءنا)) فرزندان ديگران ، مثل اين بود كه بگوييم :((اگر ادعاى من نادرست باشد، فرزندان فلانى بميرند.))

3)گذشته از اين ، مى بينيم كلمات ((اءنفسنا))، ((اءبناءنا)) و((نساءنا))به صيغه جمع آمده است ، پس چرا بايد از ((انفس )) به دو تن و از ((اءبناء))نيز به دو تن و از ((نساء))به يك تن اكتفا شود؟!اين خود دلالت مى كند كه افرادى كه رسول اكرم صلى الله عليه واله با خود آورد، خصوصيت ويژه اى داشتند.

اگر مقصود، مجرد آوردن افرادى به عنوان نمونه بود،پس چرا از هر كدام به يك تن اكتفا نكرد؟! و اگر اختصاص يك گروه خاص به شرف معينى منظور است تا بيان شود كه تنها اينان هستند كه به قله فناى در اين دعوت كه مباهله بر سر آن است رسيده اند، پس صحيح خواهد بود اگر گفته شود:اين آيه بر وجود فضيلتى در اصحاب كساء دلالت مى كند كه هيچ فضيلتى بالاتر از آن نيست ، خصوصا با توجه به مطلبى كه از دو علامه بزرگوار، طباطبايى و مظفر در اين باره گذشت ؛ آن جا كه گفتند: اينان در دعوى و در دعوت براى مباهله براى اثبات آن با رسول اكرم صلى اله عليه واله شريكند.

بدين ترتيب روشن مى شود كه اين ادعا كه آيه بر چيزى بيشتر از امر به آوردن نمونه اى از فرزندان اصحاب اين دعوت دلالت نمى كند، قابل قبول نبوده و به هيچ عنوان نمى توان بدان اعتماد كرد.