بازگشت

پيمان شكنى معاويه


معاويه،از آن پس كه بر امور چيره گشت،چهره ى واقعى خود را آشكار ساخت.در طى يك سخنرانى در نخيله،آشكارا گفت:



به خدا سوگند،با شما نجنگيدم تا نماز گزاريد و روزه بداريد و حج برويد،بلكه تا حكومت كنم و اينك بدان رسيده ام.اكنون اعلام مى كنم كه تمام شرطهايى كه در صلحنامه با حسن بن على (ع) گذرانديم،زير پا خواهم گذارد. (52) اما،در عمل،گاه به جهت سابقه و نفوذ امام حسن (ع) ناگزير بود مراعات بكند،چنانكه ابن ابى الحديد مى نويسد:«زياد»حاكم كوفه در صدد تعقيب يكى از ياران امام حسن (ع) بر آمد.امام به او پيام داد كه ما براى ياران خويش امان گرفته ايم، اما به من خبر داده اند كه تو مزاحم يكى از اصحاب ما شده اى،چنين نكن!



«زياد»زير بار نرفت و گفت:در پى او خواهم بود گر چه بين پوست و گوشت تو باشد...



امام،عين پاسخنامه ى «زياد»را براى معاويه فرستاد.



معاويه «زياد»را سرزنش كرد و گفت:مزاحم ياران او مشو،من در اين كار به تو ولايتى نداده ام (53) .

پاورقي

52- بحار ج 44 ص 49



53- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 16 ص 18 و 19