بازگشت

معاويه را بهتر بشناسيم


اميرالمؤمنين علي (ع) در نامه خود به زياد بن أبيه نوشت:

(ان معاويه كالشيطان الرجيم يأتي المرء من بين يديه و من خلفه و عن يمينه و عن شماله فا حذره ثم احذره ثم احذره و السلام)

درباره معاويه گفته اند كه چهار خصلت داشت كه اگر يكي از آنها در شخصي باشد او را نابود مي كند.

1- با شمشير به ملت اسلام حمله كرد و با حيله و نيرنگ خلافت را در دست گرفت.

2- جانشين خود را كسي قرار داد كه همواره شرابخوار و مست بود، لباسهاي حرير مي پوشيد و با ساز و رقص و آواز دمساز بود.

3- تغيير و تبديل حلال و حرام خدا مي كرد و بدعت در دين مي گذاشت.

4- كشتن اولياء و دوستان خداوند تبارك و تعالي و اهل بيت عصمت و طهارت مثل حجر بن عدي و يارانش.

قبل از اينكه جنايات معاويه را تشريح كنيم، لازم است از بزرگترين و مهمترين جنايت و كفر او كه عبارت بود از قيام و كشيدن شمشير بر رخ امام راستين مولا اميرالمؤمنين علي (ع) شروع كنيم:

معاويه با شخصي از در دشمني و مخالفت وارد شد كه رسول الله (ص) درباره اش فرمود:

(فان أحببتَ أن تلقي الله و هو عنك راض فارض علياً فانَّ رضاه رضا الله و غضبه غضب الله.)

اگر دوست داري كه فرداي قيامت خداوند را ملاقات كني در حاليكه از تو راضي باشد پس علي بن ابيطالب ((ع)) را راضي كن كه رضايت او رضايت خداست و غضب و خشم او غضب خدا مي باشد.

معاويه ياغي بود يعني كسي كه از سر ظلم و سركشي در برابر امام عادل بايستد و اعلان جنگ كند.

پس از قتل عثمان مردم با اميرالمؤمنين علي (ع) بيعت كردند. در ميان بيعت كنندگان مهاجر و انصار كه اهل مكه و مدينه بودند وجود داشتند. اما معاويه مانع مردم شام براي بيعت كردن شد و حتي نماينده و قاصد علي (ع) را در شام نگه داشت تا موقعي كه جنگ جمل تمام شد.

پس از جنگ جمل معاويه مردم شام را گول زد و گفت علي (ع) عثمان را كشته است و ما بايد انتقام خون عثمان را از وي بگيريم و براي اينكه مردم را فريب دهد چند نفر شاهد هم حاضر كرد و پيراهن خونين عثمان را هم به مردم نشان داد.

علي (ع) با لشكر عراق به طرف شام حركت كرد، معاويه هم با لشكر شام به طرف عراق حركت نموده و در صفين به هم رسيدند. در اين جنگ در حدود هفتاد هزار نفر كشته شدند كه پنجاه هزار از شاميان و بيست هزار از اهل عراق بودند.

معاويه در صفين به انواع حيله ها و فريب ها متمسك شده كه همگي حكايت از خبث و سريره و باطن آلوده او مي كند. از قبيل زدن قرآن بر بالاي نيزه ها و مسأله حكم قرار دادن ابوموسي أشعري و دادن قدرت به عمروبن عاص بود.

اميرالمؤمنين علي (ع) در يكي از نامه هايش به معاويه نوشت: اي معاويه چرا اين اندازه در پيروي از هواي نفس و متعابعت از بدعت حريص هستي، و دنبال اميال نفساني مي روي و خود را در حيرت گرفتار ساخته اي، اكنون حقايق و واقعيات را ضايع ساختي و عهد و پيمان ها را نقض كردي. خداوند از اين عهود و ميثاق مؤاخذه خواهد كرد و با بندگانش احتجاج نمود اينك اصرار داري كه قتله عثمان را تحويل بگيري، و ليكن در زماني مطالبه خون عثمان را مي كني كه نفع آن عايد خودت مي شود، اگر واقعاً قصد داشتي از وي ياري كني مي بايست در هنگامي از وي ياري مي كردي كه نفعي عايد وي مي شد.

در نامه اي ديگر امام علي (ع) نوشت: تو گروهي از مردم را با مكر و فريب دنبالت روان ساخته اي، و آنان را در درياي جهالت خود فرو برده اي، ظلمت هاي جهل و ناداني آنان را فرا گرفته، و شبهه ها و اشتباه كاريها آنها را احاطه كرده، و در نتيجه مردم از راه راست منحرف شده اند، و به قهقراء برگشته اند. مردم بار ديگر اخلاق دوران جاهليت را پيش گرفته و به حسب و نسب توجه دارند و به گذشتگان خود رو آورده اند. اكنون گروهي كه از اهل فهم و خرد و بينش هستند چون از نيت تو مطلع شده اند و حقيقت امر را فهميده اند از پيرامونت متفرق شده اند و به طرف پروردگار رو آورده اند، زيرا آنان دانستند كه تو آنها را از جاده حق و حقيقت منحرف ساخته اي و بر طريق دشواري كه نجات از آن مشكل است راهنمايي مي كني. اينك اي معاويه از خداوند درباره خودت بترس و افسار شيطان را از گردنت بيرون كن، زيرا دنيا بزودي تو را رها مي كند و آخرت در انتظار تو مي باشد.

يكي از جنايات معاويه، غصب خلافت و تشكيل حكومت سلطنتي بود. ابتدا مردم شام را فريب داد و بعد مردم ساير شهرها را و جدا عده اي اطراف او را گرفته بودند كه خير را از شر تشخيص نمي دادند. و خود در ميان مردم شايع كرده بود كه من با پيغمبر قرابت دارم و از همگان به وي نزديكتر هستم و از همه بدتر اقدام به گرفتن بيعت بريا فرزندش نمود و در واقع خلافت را به سلطنت تبديل كرد. باز از جنايات معاويه، مسلط كردن عمروبن عاص نيرنگباز بر مردم مصر بود. معاويه با عمروبن عاص قرار بسته بود از هيچ خيانتي فروگذار نباشد، او هم به وعده خود عمل كرد.

معاويه مي دانست اگر عمرو عاص با وي بيعت نكند وي نخواهد توانست به آرزوي خود برسد، و لذا گفت: اي عمرو از من متابعت كن، عمرو گفت: چرا از تو متابعت كنم، گفت: براي آخرت. عمرو گفت: به خداوند سوگند در نزد تو آخرتي نيست!

اما اگر براي دنيا بخواهي با شما خواهم بود به اين شرط كه در دنياي تو شركت داشته باشم، معاويه گفت: مانعي ندارد تو را شركت مي دهم، گفت پس اكنون حكم ولايت مصر و اطرافش را براي من بنويس. معاويه حكم امارت مصر را براي او نوشت و در پايان اضافه كرد كه عمرو بايد از اوامر ما اطاعت كند و به سخنان ما گوش دهد عمرو گفت: بنويس كه اطاعت او از ما اين شرط را باطل نمي سازد. معاويه گفت: ديگر اين شرط لازم نيست، عمرو گفت: بايد همين را بنويسي، معاويه مجبور شد و اين شرط را اضافه كرد.

عتبه بن أبوسفيان مي گويد: من بر معاويه وارد شدم ديدم با عمرو سخن مي گويد، عمرو به او مي گفت: من در برابر حكومت مصر دينم را به تو فروختم. عتبه گفت: دين اين مرد ارزش دارد زيرا وي از اصحاب محمد(ص) است.

قرآن درباره چنين افرادي مي فرمايد:

(من كان يريد الحيوه الدنيا و زينتها نوف إليهم أعمالهم فيها و هم فيها لا يبخسون، اولئك الذين ليس لهم في الاخره الا النار و حبط ما صنعوا فيها و باطل ما كانوا يعلمون.)

افرادي كه طالب دنيا و زينت او باشند ما به اندازه عمل آنان در دنيا به آنها پاداش خواهيم داد و ضرر و زياني متوجه آن افراد نخواهد شد، اين گونه مردم كه فقط طالب دنيا و ظواهر آن هستند در آخرت جز آتش سوزان جايي ندارند و اعمال دنيايي آنها به آنان سودي نخواهد رسانيد، همه اعمال اين افراد باطل است و نمي توانند از اعمال خود استفاده كنند.

يكي از جنايات معاويه طغيانگر كشتن حجربن عدي و ياران اوست. معاويه فرمان داد حجر بن عدي و يارانش را در (مرج عذراء) بكشند، گويا معاويه اين آيه شريفه را نخوانده بود كه:

(و من يقتل مؤمناَ متعمداَ فجزاؤه جهنم خالداً فيها و غضب الله عليه و لعنه و أعد له عذاباً عظيماً)

هركس مؤمني را از روي عمد بكشد پاداش و جزاي وي دوزخ است و او همواره در عذاب جهنم خواهد بود، پروردگار بر او خشم خواهد كرد و او را لعنت خواهد نمود و براي وي عذابي بزرگ مهيا خواهد ساخت.

معاويه حجر و ياران او را كه عبارت بودند از: شريك بن شداد حضرمي، صفي بن فسيل شيباني، قبيصه بن ضبيعه عبسي، محرز بن شهاب سعدي تميمي، كدام بن حيان عنزي و عبدالرحمان بن عنزي را به قتل رساند و اين شخص اخير را زياد بن ابيه زنده زير خاك كرد.

حجر بن عدي از فضلاء صحابه بشمار مي رفت. با اينكه از نظر سن كوچك بود وليكن از بزرگان محسوب مي شد. زياد بن ابيه، حجر و يارانش را دستگير كرد و وضع آنها را به معاويه خبر داد. معاويه براي زياد نوشت حجر را به شام بفرست، زياد هم حجر را با وائل بن حجر حضرمي و دوازده نفر ديگر كه همگان را در آهن بسته بودند به طرف شام روانه كرد. معاويه شش نفر را به قتل رسانيد و شش نفر ديگر را هم زنده نگه داشت و حجر يكي از كشته شدگان بود.

در هنگام كشتن آن بزرگواران، جلادان معاويه به آنها گفتند: مأموريت داريم به شما پيشنهاد كنيم كه يا از علي ((ع)) برائت جوييد و به او ناسزا گوييد كه در اين صورت با شما كاري نداريم و اگر چنانچه به اين پيشنهاد رضايت نداريد براي كشته شدن خود را آماده كنيد، گفتند: ما به اين پيشنهاد عمل نمي كنيم، پس از اين دستور دادند چند قبر حفر كردند و كفن ها را هم حاضر ساختند. حجر و ياران او شب را تا صبح به خواندن نماز پرداختند، هنگامي كه صبح شد آنها را حاضر كردند تا همگان را بكشند، حجر گفت: اجازه بدهيد من وضو بگيرم و نماز بخوانم، زيرا من هرگاه وضو گرفته ام دنبال آن نماز خوانده ام و اگر چنانچه مي دانستم شما خيال نمي كنيد كه نماز خواندن من براي ترس از مرگ است نماز زياد مي خواندم، بالاخره حجر را با پنج نفر ديگر كشتند.

وقتي معاويه به مقصود خود رسيد توسط عمال و كارگزاران خود به جان مردم افتاد و اشخاصي از قبيل مغيره بن شعبه، زياد بن سميه، سمره بن جندب، عمروبن عاص، مسلم بن عقبه، عبيدالله بن زياد را بر مسلمانان مسلط نمود.

معاويه به حكم خود بخشنامه صادر كرد كه بنگريد هركس از دوستان علي و اهل بيت او وجود دارد نام او را از دفتر كارمندان دولتي حذف كنيد و حقوق و مزايايش را قطع نماييد.

و به دنبال آن بخشنامه ديگري فرستاد و گفت: هركس متهم به دوستي اين خانواده است خانه اش را خراب كنيد و آنان را مورد عقوبت و خواري قرار دهيد و ذليل و ناتوان سازيد.

شيعيان اميرالمؤمنين (ع) در بلاي شديدي گرفتار شدند و زندگي بر آنان بسيار سخت شده كار به جايي رسيد كه حتي شيعيان نسبت به خدمتكاران خود ظنين بودند و هرگاه اراده مي كردند مطلبي با آنان بگويند عهد و پيمان هاي شديدي از آنها مي گرفتند و سپس مقصود خود در ميان مي گذاشتند.

يكي از ستمهاي معاويه طاغي دستورسب حضرت مولا اميرالمؤمنين علي (ع) بود. گاهي در پايان خطبه خود مي گفت: خدايا ابوتراب از دين تو برگشت و راه تو را مسدود ساخت اينك او را از رحمت خود دور ساز و عذاب دردناكي به او برسان!

آنگاه به تمام شهرها و روستاها دستور داد تا اين كلمات را بالاي منابر بگويند و تا زمان عمرو بن عبدالعزيز اين كلمات را بالاي منابر مي گفتند. گروهي از بني اميه گفتند: تو كه اكنون به آرزوي خود رسيده اي ديگر دست از اين عمل بردار، معاويه گفت: من دست از اين عمل بر نخواهم داشت تا آنگاه كه كودكان با اين عقيده بزرگ شوند، جوانان پير گردند و ديگر كسي پيدا نشود براي علي فضايلي ذكر كند و از اهل بيت او تجليل و تكريم كند.

بخشنامه اي براي عمال و حكام خود صادر كرد و گفت: از ذمه من بري است كسي كه درباره ابوتراب فضيلتي نقل كند و يا از اهل بيت او تجليل نمايد، پس از اين دستور، در شهرها و قراء و قصبات خطباء در منابر خود علي و اهل بيت او را سب كردند و از آنان برائت حاصل نمودند.

از همه جا بيشتر اهل كوفه را تحت فشار قرار دادند زيرا شيعيان علي دراين شهر زياد بودند. معاويه زياد بن سميه را بركوفه و بصره حكومت داد و او چون قبلاً از طرفداران علي عليه اسلام بود لذا شيعيان را بخوبي مي شناخت و از حالات و خصوصيات آنان آگاه بود. وي بر كوفيان و اهل عراق سخت گرفت و آنان را از اطراف حاضر ساخت و دست و پاهاي آنها را بريد و بر شاخه هاي درخت نصب كرد و چشمهاي عده اي را كور ساخت، و همگان را از عراق تبعيد كرد و ديگر كسي از معروفين شيعه در آنجا نماند.

معاويه در اسلام بدعت هايي گذاشت و مسائل تازه اي را در دين پديد آورد كه در آنها مخالفت با شرع مقدس روشن است و اينك چند مورد از آنها ذكر مي شود.

1- معاويه اولين فردي است كه پسرش را وليعهد قرارداد و پس از وي خلفاء به اين روش عمل كردند.

2- او اول كسي است كه در مساجد قصر بنا كرد.

3- وي اولين فردي است كه مسلمانان را دست بسته كشت.

4- او اولين فردي است كه بالاي سرش نگهبان قرار داد.

5- او اول كسي است كه در اسلام مانند سلاطين حكومت مي كرد و براي خود دربار درست نمود.

6- او اول كسي است كه خطبه عيد را قبل از نماز قرائت نمود.

7- او اول كسي است كه در اسلام حد را از افراد مورد استحقاق ساقط كرد.

8- اول فردي است كه بسم الله را در نماز آهسته خواند و آن را بدعت گذاشت.