بازگشت

رسول خدا حسن را مى بوسيد و مى بوييد


"حاكم نيشابورى" در مستدرك به سند خود از"عروه" نقل كرده كه گويد: رسول خدا(ص) فرزندش حسن را بوسيد و به سينه چسبانيد و او را مى بوييد و مردى از انصار مدينه نزد آن حضرت بود، آن مرد انصارى كه اين ماجرا را ديد، گفت: من پسرى دارم كه به حد بلوغ رسيده و تاكنون هيچ گاه او را نبوسيده ام!



«فقال رسول الله: ارايت ان كان الله نزع الرحمة من قلبك فما ذنبى؟»(رسول خدا(ص) فرمود: اگر خداوند رحم را از دل تو گرفته، گناه من چيست؟) (15)



و در روايت ديگرى كه"بخارى" از "ابوهريره" در كتاب"الادب المفرد" روايت كرده، اين گونه است:



«قبل رسول الله حسن بن على و عنده الاقرع بن حابس التميمى جالس فقال الاقرع: ان لى عشرة من الولد ما قبلت منهم احدا؟ فنظر اليه رسول الله(ص) ثم قال: من لا يرحم لا يرحم » (16)



(رسول خدا(ص) در حالى كه " اقرع بنحابس تميمى"- يكى از سران قريش- نزد او نشسته بود (فرزندش) حسن بن على را بوسيد،"اقرع" كه آن منظره را ديد گفت: من ده فرزند دارم و تاكنون يكى از آنها را نبوسيده ام! رسول خدا(ص) كه اين سخن را شنيد رو به او كرده فرمود: هر كس رحم نكند مورد ترحم(خدا) واقع نشود!)



و در"مناقب ابن شهر آشوب" است كه در روايت "حفص فراء" اين گونه است كه:



«فغضب رسول الله حتى التمع لونه و قال للرجل: ان كان قد نزع الرحمة من قلبك فما اصنع بك؟ من لم يرحم صغيرنا و يعزز كبيرنا فليس منا» (17)



(در اين وقت رسول خدا(ص) غضب كرد، به گونه اى كه رنگ مباركش دگرگون شد و به آن مرد فرمود: اگر مهر و محبت از دل تو گرفته شده من با تو چه كنم؟ كسى كه به كوچك ما رحم نكند و بزرگ ما را محترم نشمارد از ما نيست.)

پاورقي

15.مستدرك، ج 3، ص 170.



16.نقل از الادب المفرد بخارى، (چاپ بيروت)، ص 34.



17.مناقب ابن شهرآشوب، ج 3، ص 384.