بازگشت

در خصوص امام حسن(ع)


«روى البراء بن عازب قال «رايت النبى-صلى الله عليه و آله-و الحسن على عاتقه يقول: اللهم انى احبه فاحبه » (2)



("براء بن عازب" روايت كرده گويد: «پيغمبر(ص) را ديدم كه حسن را بر شانه خود داشت و مى فرمود: خدايا من او را دوست دارم تو هم او را دوست بدار.»)

به راستى كه رسول خدا(ص) را ديدم حسن را بر گردن خود سوار كرده بود و مى فرمود: هر كس مرا دوست دارد، بايد او را دوست بدارد، هر كه حاضر است اين گفتار را به آنكه غايب است برساند، و اگر اين دستورصريح رسول خدا نبود، من براى شما آن را نمى گفتم

"زهير بن اقمر" گويد: پس از داستان شهادت امير المؤمنين(ع) هنگامى كه فرزندش حسن بن على(ع) سخنرانى مى كرد، مردى گندم گون و بلند قامت از قبيله ازد برخاست و گفت:



« لقد رايت رسول الله واضعه فى حبوته يقول: من احبنى فليحبه فليبلغ الشاهد الغائب و لولا عزمة من رسول الله(ص) ما حدثتكم » (3)



( به راستى كه رسول خدا(ص) را ديدم حسن را بر گردن خود سوار كرده بود و مى فرمود: هر كس مرا دوست دارد، بايد او را دوست بدارد، هر كه حاضر است اين گفتار را به آنكه غايب است برساند، و اگر اين دستورصريح رسول خدا نبود، من براى شما آن را نمى گفتم.)



و از عايشه روايت شده كه گويد:



«ان النبى-صلى الله عليه و آله-كان ياخذ حسنا فيضمه اليه ثم يقول: اللهم ان هذا ابنى و انا احبه فاحبه، و احب من يحبه » (4)



( به راستى كه رسم پيغمبر(ص) چنان بود كه حسن را مى گرفت و به خود مى چسباند، سپس مى گفت: خدايا اين پسر من است و من او را دوست مى دارم، پس او را دوست بدار و هر كس او را دوست مى دارد دوست بدار.)



و از"كشف الغمة مرحوم اربلى" و بيش از بيست كتاب از كتابهاى اهل سنت نقل شده كه"ابو هريره" گفته است: من هيچ گاه حسن را نديدم، جز آنكه اشكهايم جارى شده، و جهت آن اين است كه روزى او را ديدم كه آمد و مى دويد تا اينكه در دامان رسول خدا(ص) نشست.



وى دنباله حديث را ادامه داده چنين گفت:



«...و رسول الله يفتح فمه ثم يدخل فمه و يقول: اللهم انى احبه، و احب من يحبه-يقولها ثلاث مرات » (5)



(در آن حال رسول خدا(ص) دهان خود را باز كرده و در دهان حسن برد و مى گفت: خدايا من او را دوست دارم و هر كه او را دوست مى دارد نيز دوست مى دارم-سه بار اين سخن را گفت-.)

پاورقي

2.صحيح بخارى، «كتاب بدء الخلق »، صحيح ترمذى، ج 2، ص 307، صحيح مسلم، «كتاب فضائل الصحابه »، بحار الانوار، ج 43، ص 266.



3.تهذيب التهذيب، ج 2، ص 297، مسند احمد بن حنبل، ج 5، ص 366.



4.مجمع الزائد هيتمى، ج 9، ص 176، كنز العمال، ج 7، ص 104.



5.بحار الانوار، ج 43، ص 266، الادب المفرد بخارى، ص 304، صحيح مسلم، ج 7، ص 129، مسند احمد بن حنبل، ج 2، ص 532، سنن ابن ماجة، ج 1، ص 64، مستدرك حاكم، ج 3، ص 169، حلية الاولياء، ج 2، ص 35، و بيش از بيست كتاب ديگر كه در ملحقات احقاق الحق، ج 11، صص 25-13 نام آنها دقيقا ذكر شده است.