بازگشت

آينه حُسن ازلي




سلام بر گل زيباى مجتبوى در بوستان حُسن نبوى، سبط اكبر، الگوى كمال و آينه جمال، كه ميلادش در نيمه رمضان، رويِش گلى در بوستان ماه خدا بود.

سلام بر مجتباى آل محمد، فرزند برومند على و زهرا عليهماالسلام ، كه گوهر درياى فضيلت بود.

سلام بر آن «آينه حُسن ازلى»، كه تولّد فرخنده اش در آستانه «شبهاى قدر»، بركتى مضاعف بر سفره افطار و سحر روزه داران است.

در خنده هاى صبحدم نيمه ماه مبارك، يك ميلاد نهفته بود، كه دامن دامن زيبايى و حُسن به بشريّت ارزانى داشت و همه ما را بر سفره احسانش مهمانِ كرامت او ساخت، تا از مائده معنويّتى خدايى بهره مند شويم.

سلام بر او، كه كرامت و جود، آينه دار فضايل اوست. دلهاى شيعيان، با نسيم روح نواز نام زيبايش، صفا مى گيرد و ياد او همچون عطر بهشتى مشام جانها را مى نوازد.

امروز هم، پس از گذشت هزار و چهارصد سال، شادى و شعفى را كه با تولّدش در خانه على و فاطمه عليهماالسلام پديد آمد، مى توان حس كرد.

فاطمه عليهاالسلام ، درياى پيوسته به رسالت بود و على عليه السلام مسند نشينِ امامت. وقتى اين دو دريا به هم پيوست، غوّاص آفرينش از تلاقى اين دو دريا، «گوهر حُسن» به چنگ آورد.

لؤلؤ سبز اين دو دريا، «حسن بن على» بود.

اين مولود، شش سال از لبخندها و نوازش هاى پيامبرخدا صلى الله عليه و آله وسلم و آغوش معطّر او بهره مند شد و عطر بهشت در سايه نامش قرار و آرام يافت.

عصاره هستى و ميوه باغ كمال و گل دامان زهراى عزيز بود.

«سرور جوانان بهشت» بود و لقب «مجتبى»، تابلوى زيبايى است كه برگزيدگى و كمال او را مى نماياند و فضايل او را در چشم انداز نگاه مردم قرار مى دهد.

آن گونه كه مهمانان ماه خدا، بر سفره رحمت الهى متنعّم مى شوند، شيعيان نيز در مهمان خانه هميشه گشوده آن پيشواى سخاوت، از معنويت و پارسايى و بزرگوارى او بهره مى برند.

او، همدرد محرومان، همراه ضعيفان، همنواى فرشتگان و هم آواى كرّوبيان بود.

امام صابر و عابد و كريمى بود كه عاشقانه به عبادت مى ايستاد و پيوسته لب هايش كه غنچه جمال آفرين بود، به ذكر محبوب مترنّم بود. با ياد مرگ، به خوف و گريه مى افتاد و هنگام نماز، رنگ از چهره اش مى پريد.

شوق ديدار خانه خدا، بيست و پنج بار او را پياده به حرم خدا كشاند.

وجودش وقف خدا بود و هستى اش در خدمت بندگان خدا.

«كريم اهل بيت» بود و شعاع كرمش دور و نزديك و آشنا و غريب و خويش و بيگانه را فرا مى گرفت.

اگر بباليم كه او امام ماست، بجاست و اگر فخركنيم كه مقتداى ماست، رواست. سلام بر آن حجّت حق و مِشكات هدايت الهى!

امام و اسوه اى كه بوى بهشت در سخن و سكوتش پيچيده بود و صلح او زمينه ساز قيام «عاشورا» گشت و قهرمانى ميدانِ «صبر و پايدارى» به نام او سكّه خورد.

امام مظلومى كه شرايط، حتى براى شهادتى خونين و تحوّل آفرين و رسواساز برايش فراهم نبود. براى مصلحت اسلام و مسلمين، جام تلخ صلح را سركشيد و در اين راه، زخم زبان هايى از نزديك ترين يارانش هم شنيد.

سلام بر صبر خدايى اش، كه ما را الهام بخش صبورى در راه حق است.

سلام بر صلح حماسى اش، كه ما را آموزگار عمل به تكليف و تبعيّت از وظيفه است.

سلام بر بقيع غريبش، كه رواق مظلوميّت اهل بيت و شيعه است.

سلام بر آن مسموم شهيد، بر آن مظلوميّت مجسّم و تجسّم مظلوميّت.

اينك... ماييم و مائده كرامت آن «كريم اهل بيت»، كه پيوسته گسترده است و خوشه چينان معنويّت و ايثار را مهمان فضايل خويش ساخته است.