سخناني از سبط اكبر در پاسخ اميرالمؤمنان(ع)
394 ـ حرّانى مى گويد:
درباره همه اين معانى، سخنانى از سبط اكبر، امام پارسا، ابومحمّد حسن بن علىّ ـ صلوات اللّه عليهما ورحمته وبركاته ـ در پاسخِ پرسش هاى اميرمؤمنان عليه السلام يا ديگرى، نقل شده است [بدين قرار]:
پرسيدند: زهد چيست؟ فرمود: شيفته تقوا بودن و دل كندن از دنيا.
پرسيدند: حلم چيست؟ فرمود: فروبردن خشم و مسلّط بودن بر خود.
پرسيدند: درست كردارى چيست؟ فرمود: بدى را با نيكى برطرف كردن.
پرسيدند: شرف چيست؟ فرمود: با خويشان خود نيكى كردن، و خطاهاى آنان را تحمّل كردن.
پرسيدند: دلاورى چيست؟ فرمود: دفاع از پناهنده، و پايدارى در ميدان ناگوارى ها، و حمله در سختى هاى جنگ.
پرسيدند: بزرگوارى چيست؟ فرمود: هنگام ضرر و زيان [نيز] عطا كنى، و از گناه ديگران درگذرى.
پرسيدند: جوانمردى چيست؟ فرمود: نگه دارى دين، وعزيزداشتن خود، و نرمخويى، و نيكوكارى پيوسته، و پرداخت حقوق [خدا و خلق]، و با مردم مهربان بودن.
پرسيدند: كَرَم چيست؟ فرمود: عطاكردن پيش از درخواست، و اطعام كردن در قحطى [و كم يابى ها ].
پرسيدند: فرومايگى چيست؟ فرمود: اندك [ از مال] را مراقب بودن، و [مال [ناچيز
را [ از نيازمند آن] بازداشتن.
پرسيدند: پستى چيست؟ فرمود: خسيسى و بد زبان بودن.
پرسيدند: سخاوت چيست؟ فرمود: بخشيدن در رفاه و تنگدستى.
پرسيدند: بخل چيست؟ فرمود: دارايى در دست را شرف ديدن، و انفاق كردن ها را تلف پنداشتن.
پرسيدند: برادرى چيست؟ فرمود: برادرى كردن در سختى و آسانى.
پرسيدند: ترس چيست؟ فرمود: حمله كردن بر دوست، و خوددارى كردن از دشمن.
پرسيدند: بى نيازى چيست؟ فرمود: خشنود بودن آدمى به آنچه برايش مقدّر شده است؛ هرچند اندك باشد.
پرسيدند: نيازمندى چيست؟ فرمود: آزمندى [و شيفتگى] آدمى به هر چيز.
پرسيدند: بخشندگى چيست؟ فرمود: بخشيدن در حدّ توان.
پرسيدند: كرم چيست؟ فرمود: نگه دارى [خود و خويشان] در سختى و آسانى.
پرسيدند: دليرى چيست؟ فرمود: برخورد [و پيكار] كردن با هماوران و همرزمان.
پرسيدند: عزّتمندى چيست؟ فرمود: دلاوربودن وهماورد شدن بانيرومندترين مردم.
پرسيدند: ذلّت چيست؟ فرمود: دلهره داشتن هنگام راستى و درستى.
پرسيدند: حماقت چيست؟ فرمود: درافتادن با فرمانروا و آن كه بر آزار تو تواناست.
پرسيدند: سربلندى چيست؟ فرمود: انجام زيبايى ها و ترك زشتى ها.
پرسيدند: دورانديشى چيست؟ فرمود: بردبارىِ مدام، و مدارا با حكمرانان، و از همه مردم بر حذر بودن.
پرسيدند: شرف چيست؟ فرمود: هماهنگى با برادران و نگه دارى پناهندگان.
پرسيدند: محروم بودن چيست؟ فرمود: پشت پازدن به بهره در اختيار.
پرسيدند: سفاهت چيست؟ فرمود: پيروى دونان و همدمى گمراهان.
پرسيدند: ناتوانى در سخن چيست؟ فرمود: بازى كردن با ريش هنگام سخن، و سينه صاف كردنِ فراوان.
پرسيدند: شجاعت چيست؟ فرمود: هماوردى با اقران و پايدار بودن در زد وخوردها.
پرسيدند: تكلّف چيست؟ فرمود: سخن گفتن در بيهوده ها.
پرسيدند: نابخرد كيست؟ فرمود: آن كه نادان در [تدبير] مال، و سهل انگار در [حفظ [آبرو است.
پرسيدند: پستى چيست؟ فرمود: خود را نگه داشتن، و ناموس خود را واگذاردن.