بازگشت

ريحانه رسول خدا


آن شاخ گل که سبز بود در خزان يکي است


افشانده غنچه گل سرخ از دهان يکي است


آن گوهري کز آتش الماس ريزه شد


ياقوت خون زلعل لب او روان يکي است


آن لعل درفشان که زمرد نگار شد


داد از وفا به سوده الماس، جان، يکي است


آن نخل طور کز اثر زهر جانگداز


از فرق تا قدم شده آتش فشان يکي است


آن شاهباز اوج حقيقت که تير خصم


نگذاشته ز بال و پر او نشان يکي است


آن خضر رهنما که شد از آب آتشين


فرمانرواي مملکت جاودان يکي است


آن نقطه بسيط محيط رضا که بود


حکمش مدار دائره کن فکان يکي است


آن جوهر کرم که چه سودا به سوده کرد


هرگز نداشت چشم به سود و زيان يکي است


چشم فلک نديده بجز مجتبي کسي


شايان اين معامله، آري همان يکي است


طوبي مثال گلشن آل عبا بود


ريحانه رسول خدا مجتبي بود

آية الله غروي اصفهاني