بازگشت

مناظره آن حضرت با عمرو بن عاص


مناظرته عليه السلام مع عمروبن العاص

روى انه لما دخل الامام عليه السلام على معاوية ، راى ابن العاص ما فى الامام من عظيم الهيبة ، و الوقار ساءه ذلك ، و تميز من الغيظ و الحسد فقال : قد جائكم الافة العيى الذى كان بين لحييه عقله ، و كان عبدالله بن جعفر حاضرا فلذعه قوله فصاح به - الى ان قال : - و سمع الامام الحديث قال :

يا معاوية ،! لايزال عندك عبد راتعا فى لحوم الناس ، اما والله لوشئت ليكوننت بيننا، ما تتفاقم فيه الامور و تحرج منه الصدور

ثم انشاء يقول :

اتاءمر يا معاوى عبد سهم بشتمى و الملا مناشهود

اذا اخذتا مجالسها قريش فقد علمت قريش ما تريد

اانت تطظل تشتمنى سفاها لضغن مايزول و ما يبيد

فهل لك من اب كابى تسامى به من قد تسامى او تكيد

ولاجد كجدى يابن حرب رسول الله ان ذكر الجدود

و لاام كامى من قريش اذ حصل الحسب التليد

فما مثلى تهكم يابن حرب ولامثلى ينهنهه الوعيد

فمهلا لاتهج منا امورا يشيب لهولها الطفل الوليد



مناظره آن حضرت با عمرو بن عاص

رايت شده : هنگامى كه امام عليه السلام بر معاويه وارد شد عمروبن عاص ‍ هيبت و وقار آن حضرت راديد و خشمگين شد، و از كينه و حسد لبريز گرديد و گفت : نادان و ناتوانى كه عقلش بين ريشهايش مى باشد نزد شما آمد، عبدالله بن جعفر حاضر بود و از اين سخن برآشفت و به او فرياد زد - تا آنكه سخن عبدالله بن جعفر را نقل كرده - و امام سخن آنان را مى شنود و مى فرمايد:

اى معاويه ! همواره نزد تو بندگانى هستند كه دندان به گوشت مردم فرو مى برند، بخدا قسم اگر بخواهم كارى مى كنم كه ناگواريهايى شديد برايت پيش آيد، و نفسهايتان به تنگى گرايد

سپس اين اشعار را خواند:

اى معاويه آيا عبد سهم را فرمان مى دهى كه مرا در حضور مردم ناسزا بگويد.

هنگاميكه قريش مجالس فراهم مى آورند، و تو مى دانى كه آن ها چه منظورى دارند

تو از روى نادانى به من ناسزا مى گوئى كه به آن افتخار كنى يا نيرنگ مى بازى .

آيا تو هم به مانند من پدرى دارى ، كه به آن افتخار كنى يا نيرنگ مى بازى .

اى پسر حرب تو جدى مانند جد من ندارى ، كه فرستاده خداست ، اگر بخواهى جدها را به ياد آورى .

مانند مادر من مادرى در قريش نيست كه فرزندان با حسبى از آن زاده شود.

اى پسر حرب كيست كه مثل من بسرايد و فردى همچون من شايسته سرزنش نيست .

خاموش باش و دست به كارى مزن كه از ترس آن كودكان پير شوند.