بازگشت

بيعت مردم با حسن بن علي (ع)


هنگامي که حادثه دهشتناک ضربت خوردن علي (ع) در مسجد کوفه پيش آمد و مولي (ع) بيمار شد به حسن دستور داد که در نماز بر مردم امامت کند و در آخرين لحظات زندگي، او را به اين سخنان وصي خود قرار داد: "پسرم! پس از من، تو صاحب مقام و صاحب خون مني". و حسين و محمد و ديگر فرزندانش و رؤساي شيعه و بزرگان خاندانش را بر اين وصيت گواه ساخت و کتاب و سلاح خود را به او تحويل داد و سپس فرمود: "پسرم! رسول خدا دستور داده است که تو را وصي خود سازم و کتاب و سلاحم را به تو تحويل دهم . همچنانکه آن حضرت مرا وصي خود ساخته و کتاب و سلاحش را به من داده است و مرا مأمور کرده که به تو دستور دهم در آخرين لحظات زندگيت، آنها را به برادرت حسين بدهي". امام حسن (ع) به جمع مسلمانان درآمد و بر فراز منبر پدرش ايستاد. خواست درباره فاجعه بزرگ شهادت پدرش، علي عليه السلام با مردم سخن بگويد. آنگاه پس از حمد و ثناي بر خداوند متعال و رسول مکرم (ص) چنين گفت: "همانا دراين شب چنان کسي وفات يافت که گذشتگان بر او سبقت نگرفته اند و آيندگان به او نخواهند رسيد."

مردم با شوق و رغبت با امام حسن بيعت کردند. و اين روز، همان روز وفات پدرش، يعني روز بيست و يکم رمضان سال چهلم از هجرت بود. پس از بيعت مردم، امام حسن (ع) به ايراد خطبه اي پرداخت و مردم را به اطاعت اهل بيت پيغمبر (ص) که يکي از دو يادگار گران وزن و در رديف قرآن کريم هستند تشويق فرمود و آنها را از فريب شيطان و شيطان صفتان بر حذر داشت.

روش زندگي امام حسن (ع) در دوران اقامتش در کوفه او را قبله نظر و محبوب دلها و مايه اميد ساخته بود. حسن بن علي (ع) شرايط رهبري را در خود جمع داشت زيرا اولا فرزند رسول خدا (ص) بود و دوستي او يکي از شرايط ايمان بود.

امام (ع) کارها را نظم داد و واليان براي شهرها تعيين فرمود و انتظام امور را بدست گرفت. اما زماني نگذشت که مردم چون امام حسن (ع) را مانند پدرش در اجراي عدالت و احکام و حدود اسلامي قاطع ديدند، عده زيادي ازافراد با استفاده از نفوذ خود به توطئه هاي پنهاني دست زدند و حتي در نهان به معاويه نامه نوشتند و او را به حرکت به سوي کوفه تحريک کرده، ضمانت کردند که هرگاه سپاه او به اردوگاه حسن بن علي (ع) نزديک شود، حسن را دست بسته تسليم او مي کنند يا ناگهان او را بکشند.

در برابر اين عده منافق، شيعيان علي (ع) و جمعي از مهاجر و انصار بودند که به کوفه آمده و در آنجا سکونت اختيار کرده بودند. اين بزرگمردان مراتب اخلاص و صميميت خود را در همه مراحل ثابت کردند.

امام حسن (ع) وقتي طغيان و عصيان معاويه را در برابر خود ديد با نامه هايي او را به اطاعت عدم توطئه و خونريزي فرا خواند ولي معاويه در جواب امام (ع) تنها به اين امر استدلال مي کرد که من درحکومت از تو با سابقه تر و در ا ين امر آزموده تر و به سال از تو بزرگترم همين و ديگر هيچ!

و بدين ترتبيب دشمني و سرکشي از طرف معاويه شروع شد و او بود که با امام زمانش گردنکشي آغاز کرد. معاويه با توطئه هاي زهرآگين و انتخاب زمان مناسب و ايجاد روح اخلالگري و نفاق، توفيق يافت. او با خريداري وجدانهاي پست و پراکندن انواع دروغ و انتشار روحيه يأس، مردم سست ايمان را به دور خود جمع کرد و از سوي ديگر، همه سپاهيانش را به بسيج عمومي فرا خواند.

امام حسن (ع) نيز تصميم خود را براي پاسخ به ستيزه جويي معاويه دنبال کرد و رسماً اعلان جهاد داد. اگر در لشکر معاويه کساني بودند که به طمع زر آمده بودند و مزدور دستگاه حکومت شام بودند، اما در لشکر امام حسن (ع) چهره هاي تابناک شيعياني ديده مي شد مانند حجر بن عدي، ابو ايوب انصاري و عدي بن حاتم که به تعبير امام (ع) "يک تن از آنان افزون از يک لشکر بود". اما در برابر اين بزرگان، افراد سست عنصري نيز بودند که جنگ را با گريز جواب مي دادند و در نفاق افکني توانايي داشتند و فريفته زر و زيور دنيا مي شدند. امام حسن (ع) از آغاز اين ناهماهنگي بيمناک بود.

و همين شرايط موقعيتي را فراهم کرد که براي امام (ع) جز "صلح " با معاويه ، راه حل ديگري نماند.

معاويه وقتي وضع را مساعد يافت به امام حسن (ع) پيشنهاد صلح کرد. امام حسن براي مشورت با سپاهيان خود خطبه اي ايراد فرمود و آنها را به جانبازي و يا صلح، يکي از اين دو راه تحريک و تشويق فرمود. عده زيادي خواهان صلح بودند. عده اي نيز با زخم زبان امام معصوم را آزردند. سرانجام پيشنهاد صلح معاويه مورد قبول امام حسن واقع شد، ولي اين فقط بدين منظور بود که او را در قيد و بند شرايط و تعهداتي گرفتار سازد که معلوم بود کسي چون معاويه دير زماني پاي بند آن تعهدات نخواهد ماند و در آينده نزديکي آنها را يکي پس از ديگري زير پاي خواهد نهاد، در نتيجه، ماهيت ناپاک معاويه و عهد شکني هاي او و عدم پاي بندي او به دين و پيمان، بر همه مردم آشکار خواهد شد و نيز امام حسن (ع) با پذيرش صلح از خونريزي که هدف اصلي معاويه بود و مي خواست ريشه شيعه و شيعيان آل علي (ع) را بهر قيمتي که است، قطع کند، جلوگيري فرمود. بدين صورت چهره تابناک امام حسن (ع)، همچنان که جد بزرگوار رسول الله (ص) پيش بيني فرمود بود ، بعنوان "مصلح اکبر" در افق اسلام نمودار شد. معاويه در پيشنهاد صلح هدفي جز ماديات محدود نداشت و مي خواست که بر حکومت استيلا يابد.

اما امام حسن (ع) بدين امر راضي نشد مگر بدين جهت که مکتب خود و اصول فکري خود را از انقراض محفوظ بدارد و شيعيان خود را از نابودي برهاند. پس از چند روز امام حسن (ع) آماده حرکت به مدينه شد. معاويه به اين ترتيب خلافت اسلامي را در زير تسلط خود آورده وارد عراق شد و در سخنراني عمومي رسمي، شرايط صلح را زير پا نهاد و از هر راه ممکن استفاده کرد و سخت ترين فشار و شکنجه را بر اهل بيت و شيعيان ايشان روا داشت.

امام حسن (ع) در تمام مدت امامت خود که ده سال طول کشيد، در نهايت شدت و اختناق زندگي کرد و هيچگونه امنيتي نداشت، حتي در خانه نيز در آرامش نبود. سر انجام در سال پنجاهم هجري به تحريک معاويه بدست همسر خود (جعده ملعونه) مسموم، شهيد و در بقيع مدفون شد.