بازگشت

عذاب دوزخيان


307 ـ ديلمى مى گويد: [ امام] حسن عليه السلام فرمود:







خداوند متعال زنجيرهاى آتشين را از ناتوانى خود به گردن دوزخيان نيفكند، بلكه تا چون شعله هاى آنان خاموش شد، آنان را در قعر دوزخ ته نشين كند. سپس از هوش رفت و چون به هوش آمد، فرمود: اى فرزند آدم! نفس خود را درياب! كه آن، يكى بيش نيست؛ اگر نجات يابد، رستگار شده اى و اگر هلاك شود، رستگارى ديگران تو را سود ندهد.







308 ـ ابن شهرآشوب مى گويد: اين اشعار از حسن بن علىّ عليه السلام است:







ناخالصى [و ناگوارى] ايّام را رهاكن [و غم مخور]، كه خالصى [و گوارايى] آن نيز عهده دار روزهاى شادى گذرا و فناپذير است، و چگونه روزگار فريب دهد كسى را كه







ميان او و شب ها [ى رنج و مرگ] تجربه هاى قطعى وجود دارد؟!







و فرمود:







بگو به كسى كه در سراى ناپايدار اقامت دارد، زمان كوچ كردن [و سفر آخرت[ فرارسيد، با دوستان خود وداع كن. به راستى، كسانى را كه ديدار كردم و همنشين شدم، همگى [ اينك] در [دلِ] قبرها خاك گشته اند.







و فرمود: اى لذّت بران دنياى گذرا و فانى! اقامت در سايه نابودشدنى [دنيا ]، نادانى است.







و نيز فرمود: يك قطعه از نان ناچيز سيرم مى كند، و يك نوشيدن از آب زلال سيرابم مى سازد، و يك تكّه كهنه از لباس نازك، پوشاكم در زندگى مى شود و چون مُردم [و براى كفنم [بس بود، كفايتم مى كند.







309 ـ و نيز ابن شهرآشوب مى گويد: حسن بن علىّ عليه السلام فرمود:







اگر از اندوه تو نمردم، حقّا كه مشتاق مرگ شدم.