بازگشت

نام هاى شيعيان در ديوانى نزد امامان عليهم السلام


298 ـ صفّار قمىّ با سند خود از حذيفه نقل كرده است:







[ امام] حسن عليه السلام ، معاويه را ترك كرد و به مدينه برگشت. من در راه بازگشت، همراه او بودم. پيش روى آن حضرت، بار شترى بود كه از او جدا نمى شد. روزى عرض كردم: اى ابامحمّد! فدايت شوم، اين بار، پيوسته همراه شماست! فرمود: حذيفه! آيا مى دانى چيست؟







عرض كردم: نه. فرمود: اين، آن ديوان است. عرض كردم: ديوانِ چه چيز؟ فرمود: ديوانى كه در آن، نام هاى شيعيان ماست. عرض كردم: فدايت شوم، نام مرا نشان ده. فرمود: فردا، سپيده دم بيا. و من همراه برادرزاده خود ـ كه خواندن مى دانست ـ بامدادان نزد او آمديم. فرمود: چه مى خواهى؟ عرض كردم: همان كه وعده فرمودى. فرمود: اين جوان كيست؟ عرض كردم: برادرزاده ام، كه خواندن مى داند و من نمى دانم. فرمود: بنشين. و نشستم. فرمود: آن ديوانِ ميانى را بياوريد. آوردند، پس اين جوان نگريست و ديد نام ها آشكار است. در همان حال كه مى خواند، گفت: هان! عموجان!، اين نام من است. من گفتم: مادرت به عزا بنشيند! ببين نام من كجاست؟ و ورق زد [ وگشت ] و گفت: هان! اين است، اين نام شماست. و هر دو شادمان شديم، و آن جوان، در ركاب حسين بن على عليه السلام [در كربلا] به شهادت رسيد.