بازگشت

تشييع پيكر پاك آن حضرت


مدينه منوره براى تشييع جنازه فرزند دختر گرامى رسول خداصلى الله عليه وآله ،كسى كه از هيچ اقدامى در جهت مصالح آنان فرو گذار نكرد، به پاخاست.



تشييع كنندگان پيكر پاك آن حضرت را بر دوش گرفتند و او را به حرم نبوى مى بردند تا اورا در آنجا به خاك سپارند يا بنابر وصيّتى كه امام كرده بود با او تجديد ميثاق كنند.



عايشه نيز بر استرى سياه و سفيد سوار بود و ازبنى اميّه خواست كه بيرون شوند.



آنان نيز به طرف صفوف شكوهمندتشييع كنندگان مهاجر و انصار، بنى هاشم و ديگر مردم مؤمن مدينه آمدند.



عايشه فرياد زد: پروردگارا! جنگ بهتر از آرامش است.



آياعثمان در جايى دور از مدينه به خاك سپرده شود و حسن در كنار جدش؟! سپس در ميان بنى هاشم فرياد زد: فرزندتان را دور كنيد و او را ازاينجا ببريد كه شما قومى دشمن و مخالفيد! اگر امام حسن به برادرش امام حسين وصيّت نكرده بود كه در تشييع جنازه اش اجازه خونريزى ندهد واگر حسين در ميان آنان بانگ نداده بود كه "اى بنى هاشم شما را به خداكه وصيّت برادرم را پايمال مكنيد او را به سوى بقيع بريد كه خود اوگفت: اگر مرا از به خاك سپارى در كنار جدّم بازداشتند، با كسى نستيزيدو مرا در بقيع، در كنار مادرم، دفن كنيد"، بنى هاشم زمين را از لوث وجود بنى اميّه پاك مى كردند.



جسارت بنى اميّه تا آنجا بالا گرفت كه حتّى پيش از باز گرداندن جنازه به سوى بقيع، اقدام به تير باران جسد كردند به طورى كه هفتاد تير فقط بر پيكر پاك آن حضرت فرو رفته بود.



تشييع كنندگان، پيكر امام حسن عليه السلام را به سوى بقيع بردند و در ميان جمعيّت انبوه مردم او را در مكانى كه هم اكنون زيارتگاه آن حضرت است، به خاك سپردند.



سبط اكبر رسول خدا اينچنين پاك و مظلوم زيست و اينچنين حقّ او راپايمال كردند.



و اينچنين مظلومانه به شهادت رسيد.



درود خدا بر او باد تا زمانى كه شب و روز پاينده است.