بازگشت

مناظره آن حضرت با حسن بصرى در توحيد


كلامه عليه السلام للحسن البصرى ، فى التوحيد

كتب الحسن البصرى الى الحسن بن على عليهما السلام : اما بعد فانتم اهل بيت النبوة ، و معدن الحكمة و ان الله جعلكم الفلك الجارية فى اللجج الغامرة ، يلجاء اليكم اللاجى ء و يعتصم بحبلكم الغالى ، من اقتدى بكم اهتدى و نجا و من تخلف عنكم هلك وغوى و انى كتبت اليك عند الحيرة ، و اختلاف الامة فى القدر، فتفضى الينا ما افضاه الله اليكم اهل البيت فناخذ به .

فكتب اليه الحسن بن على عليه السلام :

اما بعد، فانا اهل بيت كما ذكرت عندالله و عند اوليائه فاما عندك و عند اصحابك فلوكنا كما ذكرت ما تقدمتمونا، ولااستبدلتم بنا غيرنا

و لعمرى لقد ضرب الله مثلكم فى كتابه حيث يقول :اتستبدلون الذى هو ادنى بالذى هو خير (58) هذا لاوليائك فيما ساءلوا و لكم فيما استبدلتم .

و لولا ما اريد من الاحتجاج عليك و على اصحابك ما كتبت اليك بشى ء مما نحن عليه و لئن وصل كتابى اليك لتجدن الحجة عليك و على اصحابك مؤكدة حيث يقول الله عزوجل : افمن يهدى الى الحق احق ان يتبع امن لايهدى الا ان يهدى فمالكم كيف تحكمون (59)

فاتبع ما كتبت اليك فى القدر، فانه من لم يؤ من بالقدر يخره و شره فقد كفر، و من حمل المعاصى على الله فقد فجر

ان الله عزوجل لايطاع باكراه ، ولايعصى بغلبة ولايهمل العباد من الملكة ، ولكنه المالك ، لما ملكهم والقادر على ما اقدرهم فان ائتمروا بالطاعة لن يكون عنها صدا مثبطا، و ان ائتمروا بالمعصية فشاء ان يحول بينهم و بين ماائتمروا به فعل ، و ان لم يفعل فليس هو حملهم عليها، و لاكلفهم اياها جبرا، بل تمكينه اياهم و اعذاره اليهم طرقهم و مكنهم

فجعل لهم السبيل الى اخذ ما امرهم به و ترك ما نهاهم عنه ، و وضع التكليف عن اهل القصان و الزمانة ، و السلام

مناظره آن حضرت با حسن بصرى در توحيد

حسن بصرى به امام عليه السلام نامه نوشت : اما بعد شما خاندان نبوت و جايگاه حكمت هستيد، و خداوند شما را كشتى هاى حركت كننده در موجهاى سهمگين قرار داد، پناهنده به شما پناه گرفته و غلو كننده به ريسمان شما چنگ مى زند، هر كه از شما پيروى كند هدايت يافته و نجات مى يابد، و هر كه تخلف ورزد هلاك گرديده و گمراه مى شود، و در زمان سرگردانى امت در مورد قضا و قدر به تو نامه مى نويسم ، آنچه خداوند به شما اهل بيت نازل فرموده را نزد ما بفرست ، تا آنرا برگزينيم .

امام عليه السلام در جواب نوشت :

اما بعد ما همچنانكه گفتى در بين خدا و اوليائش اهل بيت هستيم ، اما نزد تو و يارانت اگر ما همچنانكه گفتى ، بوديم ، بر ما كسى را مقدم نداشته و كسى را با ما عوض نمى كرديد.

سوگند به جانم مثل شما را خداوند در قرآن كريم زده ، و مى فرمايد: آيا كسى كه در نيكى برتر است را تبديل مى كنيد اين براى يارانت مى باشد در آنچه سوال كرديد، و تبديلتان نيز براى خودتان .

و اگر به خاطر احتجاج نزد تو و يارانت نبود جواب نامه را نمى نوشتم ، و از آن چه نزد ماست تو را آگاه نمى كردم ، و اگر نوشته ام به دست تو رسيد، مى يابى كه دليل بر عليه تو و يارانت مؤكد مى گردد، چرا كه خداوند، مى فرمايد: آيا كسى كه به سوى حق دعوت مى كند، شايسته تر است براى پيروى يا كسى كه هدايت نيافته جز آنكه هدايت شود، و شما را چه شده است و چگونه حكم مى كنيد.

آنچه در مورد قضا و قدر برايت مى نويسم ، را پيروى كن ، چرا كه هر كه به خير و شر قضا، و قدر ايمان نياورد كافر شده است ، و هر كه گناهان را به خداوند نسبت دهد به خطا رفته است .

خداوند با اجبار نشده و كسى كه گناه ميكند، بر او غالب نگرديده است ، و بندگانش را نيز مهمل و بيهوده رها ننموده ، بلكه او مالك آنچه به آنان داده مى باشد، و بر آنچه آنان را توانا ساخته تواناست ، اگر اطاعت او را بنمايند، مانع و جلوگيرى آنان نشده ، و اگر نافرمانى او را نمايند، اگر خواست ، مانع انجام گناه شود اين كار را مى كند، و اگر چنين نكرد، او باعث انجام گناه نيست ، و آنان را به انجام آن وادار، و اجبار ننموده ، بلكه متهم كردن آنان به انجامش و بر حذر داشتنشان راه را براى انجام دادن گناه براى ايشان باز نموده است .

پس راه را براى پيروى از آنچه بدان امر فرموده و ترك آن چه از آن نهى كرده ، آماده كرده ، و تكليف و وظيفه را از آنانكه از جهت عقلى ناقصند، يا بيمارى دارند برداشته است .