بازگشت

3ـ در رثاى امام


آن گاه بدن شريف امام را به قبرستان بقيع بردند و در آنجا مظلومانه به خاك سپردند.

امـام حـسـيـن عـليـه السـلام بـا دلى پر سوز و ديدگانى اشكبار كنار قبر ايستاد و گفت : ((چـگـونـه سر و صورت خود را آرايش و خوشبو كنم با آنكه چهره مباركت روى خاك نهاده شده و لباس در بدن ندارى !...

پـس از تـو گـريـه هـاى طـولانى و ديدگان اشكبار خواهيم داشت . گر چه تو از ما دورى ولى دلخوشيم كه مزار تو به ما نزديك است ...)).

مـحـمـد بـن حـنـفـيه برادر ديگر آن حضرت با ديده گريان بر بالاى قبر ايستاد و گفت : ((اى ابـا محمد، خدايت رحمت كند، اگر حياتت با شكوه بود مرگت اركان ما را فرو ريخت ، خوشا روحى كه بدن تو را آباد داشت ، و خوشا بدنى كه در كفن تو آرميد! چرا نه ؟ كه تـو فـرزنـد هـدايـت ، يـار بـا وفـاى پـرواپـيـشـگـان و از زمـره اهـل عـبـا هـسـتـى ! در دامان اسلام پرورش يافتى ، از پستان ايمان شير نوشيدى ، سوابق درخـشـان و اهـداف بـلنـد داشـتـى ؛ خـداونـد بـه دسـت تـو ميان دو گروه از مسلمانان صلح بـرقـرار كـرد و پـراكـنـدگـى ديـن را تـجـمع بخشيد، تو را سلام كه پاكيزه زيستى و پاكيزه ديده از جهان فرو بستى )).((84))

آرى شهادت او دلهايى را سوزاند و ديدگانى را گرياند و جانهايى را عزادار نمود، امام خـدانـاشـنـاسـان كفر پيشه را دلشاد كرد چنانكه معاويه با شنيدن خبر شهادت او در كاخ سـبـز خـود فـريـاد اللّه اكبر بر آورد!((85)) اللّه اكبرى كه به هر حـرفـش هزاران لعن و نفرين بر جان خود مى نشاند و سخنان تند ياران با وفاى امام جان او را مـى خـراشيد، چنانكه بعدها ابن عباس در پاسخ وى گفت : از مرگ حسن خرسند مباش ، بـه خـدا سوگند كه مرگ او عمر تو را دراز نمى كند و خاك قبر او گور تو را پر نمى سازد((86))

پاورقي

84_ تذكرة الخواص / 122. و در تاريخ يعقوبى 2/225 اين سخن را پس از مراسم تكفين آورده است .

85_ مروج الذهب 3/8.

86_ همان مدرك .