بازگشت

ياريگرى و سخاوت


امـام مـجـتـبـى عـليـه السـلام دريـاى جـود و بـخـشـش و كانون مهر و عاطفه بود. فريادرس مـحـرومـان بـود و يـاور مـسـتـمـنـدان ، تـا آنـجـا كـه او را كـريـم اهـل بـيـت خوانده اند. چه بسا افرادى كه هستى ساقط بودند و در سايه عنايات حضرتش به نوايى رسيدند. تاريخ از بخششهاى كريمانه او داستانها به خاطر دارد.

روايات مى گويد: او سه بار همه اموال خود را در راه خدا قسمت كرد، حتى از دو جفت كفش و نعلين جفتى را خود برداشت و جفتى را در راه خدا داد.

زمـانـى از كـسـى مـزرعـه اى را خـريـدارى كـرد و پـول آن را تـمـاما پرداخت نمود، ولى بعدها خبر شد كه فروشنده به خاطر نيازش آن را فـروخـتـه اسـت . امـام بـدون پـس گـرفـتن پول ، مزرعه را دوباره در اختيار صاحب اولش گذاشت .

روزى در مـسجد ديد كه مردى دعا مى كند و مى گويد: خداوندا، هزار درهم به من عطا كن كه مشكلم را برطرف سازم . امام او را به خانه برد، تفقد كرد و فرمود: اى مرد، حق ما را غصب كـرده انـد و امـوال مـا را بـه تـاراج بـرده انـد و چـيـزى از مـال براى ما نگذاشته اند، اندك موجودى ما را بپذير. آن گاه ده هزار و به روايتى پنجاه هزار درهم به او عطا كرد.

او در كار احسان هرگز خود را طلبكار نمى دانست و چشمداشت تشكر و سپاس نداشت بلكه خـود را مـديـون آنـان مـى دانـسـت كـه سـبـب شـده انـد حـضـرتـش در صـف اهـل احـسـان قـرار گـيـرد. او پـيش از اظهار نياز ديگران ، همين كه نياز آنها را درك مى كرد احسان مى نمود و هرگز اجازه نمى داد عرق شرم بر جبين نيازمند بنشيند.

زمـانـى سـوار بـر اسـب زيـبـايـى بـود، بـه شـاعـرى كـه قبلا درباره او بد گفته بود برخورد نمود. وى گفت : چه اسب زيبايى ! همين كه امام علاقه او را به آن اسب دانست از آن پياده شد و آن را به وى سپرد.

روزى در اعـتـكـاف و در حـال طـواف بـود كـه مـردى آمـد و گفت : طلبكار مرا تهديد كرده و آبـرويـم در خـطـر اسـت . امام طواف را قطع كرد و با او به نزد طلبكار به راه افتادند. ابـن عـبـاس گـفـت : گـويا فراموش كرده ايد كه در اعتكاف به سر مى بريد (و نبايد از مسجد بيرون رويد)!

امـام فـرمـود: ((رفـع حـاجـت مـؤ مـن امـرى ضـرورى است و برابر با ساليان دراز عبادت پروردگار)).

گـاه مـالى را قـرض مـى گـرفت و در راه خدا زكات يا صدقه مى داد، و از اين رو در اثر بخشندگى فوق العاده ، به هنگام مرگ ديونى داشت كه بعدها ادا شد.