بازگشت

ممانعت از دفن در حرم پيامبر


فرماندار مدينه، مروان بن حکم به همراه آشوبگران جلو آمدند و فرياد برآوردند: شما مي خواهيد حسن بن علي را در کنار پيامبر دفن کنيد؟ از طرف ديگر عايشه سوار بر استر به جمعشان پيوست و فرياد زد: چگونه مي شود کسي را که من هرگز او را دوست ندارم، به ميان خانه من داخل کنيد.



مروان گفت: آيا سزاوار است عثمان در دورترين نقطه مدينه در قبرستان دفن شود و حسن بن علي در جوار پيامبر خدا(ص) هرگز نمي شود، من شمشير به دست مي گيرم و حمله مي کنم و ممانعت خواهم نمود.



عده اي از امويان و آشوبگران به دنبال بهانه بودند و مي خواستند فتنه اي به پا کنند که امام حسين(ع) با بردباري جنازه برادرش را به سوي بقيع برگرداند و بني هاشم را آرام نمود و در جوار جده اش فاطمه بنت اسد در بقيع دفن نمود و از خون ريزي و فتنه به همان وضعي که امام مجتبي(ع) وصيت نموده بود جلوگيري کرد.



امام حسين(ع) رو به مروان کرد و فرمود: اگر برادرم وصيت کرده بود که در کنار جدش پيامبر(ص) دفن شود، مي فهميدي که تو کوچک تر از آني که بتواني ما را برگرداني و جلو دفن جنازه او را در ميان حرم پيامبر(ص) بگيري.



ابن شهر آشوب مي افزايد: به هنگام بردن جنازه امام مجتبي(ع) به سوي بقيع غرقد، افراد شرور و پست به پشتيباني امويان به جنازه آن بزرگوار تيراندازي کردند، به طوري که هنگام دفن هفتاد تير از بدن آن حضرت جدا نمودند.



عايشه به هنگام دفن امام مجتبي(ع)ابن عباس(ره) خطاب به عايشه (در حالي که چهل سوار در اطرافش بودند) گفت: «واسو اتاه فيوما علي بغل و يوما علي جمل، تريدين ان تطفئي نورالله و تقاتلي اولياءالله ارجعي فقد کفيت الذي تخافين و بلغت ما تحبين و الله منتصر لاهل البيت و لو بعد حين چه بيچارگي و بدبختي! امروز سوار بر استر شدي و يک روز سوار بر شتر گشتي (اشاره به جنگ جمل). تو مي خواهي نور خدا را خاموش کني و با اولياي خدا بجنگي. برگرد، آنچه ديگران مي خواستند انجام دادي و ماموريت خويش را به پايان رساندي، خداوند اهل بيت(عليهم السلام) را ياري خواهد کرد، گرچه زماني بگذرد...»



و بعضي سخن ابن عباس را چنين نقل کرده اند: «جملت و بغلت و لو عشت لفيلت!» آن روز سوار بر شتر گشتي و امروز بر استر سواري، و اگر زنده بماني [براي مبارزه با نور خدا و اهل بيت] بر فيل نيز سوار خواهي گشت.



و در قسمت هايي از زيارات جامعه، خطاب به امامان معصوم(عليهم السلام) ماجراي شهادت آن بزرگوار را از زبان امام صادق(ع) چنين نقل مي کند:



«يا موالي... انتم بين صريع في المحراب قد فلق السيف هامته و شهيد فوق الجنازة قد شکت بالسهام اکفانه [اکفانه بالسهام]... اي سروران من...! شما کساني هستيد که بعضي جسدتان در ميان محراب عبادت در حالي که فرقتان شکافته بود، به شهادت رسيديد و بعضي از شما شهيدي هستيد که دشمنان اسلام بر جنازه شما تيراندازي کردند، به طوري که کفنتان سوراخ سوراخ گرديد...»



در روايت فوق، ابتدا اشاره به نحوه شهادت علي بن ابي طالب(ع) شده است و سپس ماجراي تيرباران شدن جنازه امام مجتبي(ع) را بيان مي کند و در ادامه آن، ماجراي شهادت امام حسين(ع) و ديگر ائمه را بيان مي دارد.